☆ BRAVE 3> ☆
☆ BRAVE 3> ☆
[Part ۴ ]
لارا : ا/ت ، چته ؟ بیا بریم[اروم]
ا/ت : ها ؟ ،ها باشه بریم
نگاهتون ازش گرفتی و میزتون دوختی
خدمتکار : ببخشید خانم ا/ت ، این یک نامه از طرف خانم لونا ع ، بفرمایید [یه نامه میده به ا/ت ]
ا/ت : عا ، مرسی[نامه رو میگیره و باز میکنه ]
☆نامه☆
سلام ا/تی ، ببخشید نمیتونم امروز بهت ملحق بشم .
خوانواده ام رو که میشناسی ، حتی نمیتونم از کنارشون تکون بخورم ، بعدا میبینمت ا/تا
-دوستدار تو مین لونا ♡
تنها بخش خوب مهمونی هم نمیتونه بیاد
☆پرش زمانی به اخر های مهمونی☆
دیگه نمیتونستی این مهمونی کزایی رو تحمل کنه ، بدون حتی نگا کردن به پدر و مادرت از سر میز بلند شدی ، نگاهت به میز خواندان کیم افتاد تهیونگ نبود ولی بیخیال شدی ، یک لیوان واین از روی میز برداشتی و توی قصر قدم زدی.
کنار یکی از بالکن ها یکی نظرتو جلب کرد بیشتر دقت کردی اون ته بود ،داشت واین میخورد کنارش وایسادی و لب زدی .
ا/ت : بیا این دشمنی الکی رو تموم کنیم ، خوانواده هامون باهم مشکل دارن که چی؟ ، ما که باهم مشکلی نداریم نه؟
ته : نه ، آتش بس ؟
ا/ت : آتش بس !
شرط پارت بعد
۲۵:« لایک ❤️
[Part ۴ ]
لارا : ا/ت ، چته ؟ بیا بریم[اروم]
ا/ت : ها ؟ ،ها باشه بریم
نگاهتون ازش گرفتی و میزتون دوختی
خدمتکار : ببخشید خانم ا/ت ، این یک نامه از طرف خانم لونا ع ، بفرمایید [یه نامه میده به ا/ت ]
ا/ت : عا ، مرسی[نامه رو میگیره و باز میکنه ]
☆نامه☆
سلام ا/تی ، ببخشید نمیتونم امروز بهت ملحق بشم .
خوانواده ام رو که میشناسی ، حتی نمیتونم از کنارشون تکون بخورم ، بعدا میبینمت ا/تا
-دوستدار تو مین لونا ♡
تنها بخش خوب مهمونی هم نمیتونه بیاد
☆پرش زمانی به اخر های مهمونی☆
دیگه نمیتونستی این مهمونی کزایی رو تحمل کنه ، بدون حتی نگا کردن به پدر و مادرت از سر میز بلند شدی ، نگاهت به میز خواندان کیم افتاد تهیونگ نبود ولی بیخیال شدی ، یک لیوان واین از روی میز برداشتی و توی قصر قدم زدی.
کنار یکی از بالکن ها یکی نظرتو جلب کرد بیشتر دقت کردی اون ته بود ،داشت واین میخورد کنارش وایسادی و لب زدی .
ا/ت : بیا این دشمنی الکی رو تموم کنیم ، خوانواده هامون باهم مشکل دارن که چی؟ ، ما که باهم مشکلی نداریم نه؟
ته : نه ، آتش بس ؟
ا/ت : آتش بس !
شرط پارت بعد
۲۵:« لایک ❤️
۲۱.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.