عشق ممنوعه پارت ۱ :
عشق ممنوعه پارت ۱ :
دیانا:از خونه زدم بیرون و فرار کردم نمیدونستم چیکار کنم که یهو داداشمو دیدم گه پشت سرم بود اینقدر دویدم رسیدم به یه خونه بزرگ شبیه قصر یا یه امارت بزرگ بود و خیلی خوشکل بود وارد امارت شدم و رفتم یه گوشه حیاط نشستم و کم کم چشمام گرم شد
دیانا:..........🥱🥱
دیانا:
چشامو باز کردم به یخ صندلی بسته شده بودم جلومو دیدم سه تا پسر وایساده بودن یکیشون اومد جلو
ارسلان:اینجا چیکار میکنی
دیانا:سلام ببخشید من نمیخواستم بیام اینجا داشتم از دست داداشم فرار میکردم
ارسلان:باز کن دستاشو
شرط ها :۵ فالو
۱۲ لایک
اگه خوشتون اومد بگید بقیه شو بزارم🥰😘
دیانا:از خونه زدم بیرون و فرار کردم نمیدونستم چیکار کنم که یهو داداشمو دیدم گه پشت سرم بود اینقدر دویدم رسیدم به یه خونه بزرگ شبیه قصر یا یه امارت بزرگ بود و خیلی خوشکل بود وارد امارت شدم و رفتم یه گوشه حیاط نشستم و کم کم چشمام گرم شد
دیانا:..........🥱🥱
دیانا:
چشامو باز کردم به یخ صندلی بسته شده بودم جلومو دیدم سه تا پسر وایساده بودن یکیشون اومد جلو
ارسلان:اینجا چیکار میکنی
دیانا:سلام ببخشید من نمیخواستم بیام اینجا داشتم از دست داداشم فرار میکردم
ارسلان:باز کن دستاشو
شرط ها :۵ فالو
۱۲ لایک
اگه خوشتون اومد بگید بقیه شو بزارم🥰😘
۳۲.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.