𝙿𝙰𝚁𝚃 ³¹
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
" اون داره این کارو میکنه تا عشق واقعه ایشو ببینه"
◆◇◇◇◇◇◆
بعد از خوردن نهار و دوش گرفتن و حاظر شدن بالاخره ساعت شد ۸...
جیمین تو پذیرایی نشسته بود و منتظر ا/ت بود
خیلی طول نکشید در اتاقش باز شد..
اومد نزدیک جیمین و گفت...
ا/ت: میتونی گردنبندمو برام ببندی
آروم سر تکون داد و مقابل ا/ت ایستاد ، بعد از اینکه گردنبندو ازش گرفت ا/ت پشت بهش وایساد و موهاشو کشید کنار.
جیمین خیلی با حوصله گردنبندو بست و بعد دستشو کشید رو گردن ا/ت
ا/ت: ممنون
بدون اینکه چیزی بگه دوباره سر تکون داد و مشغول گوشیش شد...
ا/ت برگشت داخل اتاقش و به سوهو زنگ زد.
سوهو: الو سلام
ا/ت: سلام ، خوبی
سوهو: اوهوم مرسی ، تو خوبی؟
ا/ت: خوبم مرسی ، کجایی
سوهو: یکم دیگه میرسم بهت
ا/ت: سوهو .... یه چیزی میخوام بگم
سوهو: چیزی شده؟
ا/ت: خب ... آدرسو برام بفرست من با جیمین میام
سوهو: وایسا ببینم ، اون کجا
ا/ت: من بهش گفتم
سوهو: تو یعنی اونو به من ترجیح میدی؟
ا/ت: اینطور نیست ، ..... خواهش میکنم سوهو
سوهو: ا/ت احساس میکنم اون داره بین من و تو فاصله میندازه
ا/ت:...
سوهو: خودت میدونی که چقد دوست دارم دیگه اره؟
ا/ت: ...... اوهوم
سوهو: خیلی خب.....میفرستم آدرسو برات
ا/ت: ممنون....میبینمت
"پایان مکالمه"
چند دقیقه بعد سوهو آدرسو فرستاد ، ا/ت بعد از چک کردن پیام از اتاق اومد بیرون و...
ا/ت: سوهو برام آدرسو فرستاد ، بریم؟
جیمین: فک میکردم ، اون قراره بیاد دنبالت
ا/ت: ترجیح دادم با تو برم
جیمین: یه دفعه چی شد منو به اون ترجیح دادی؟
ا/ت: الان ناراحتی که این کارو کردم
جیمین: (خنده عصبی تو) نه ... میدونی چیه چاگیا تو رفتارات یهو عوض میشه
ا/ت: به نظرم دیگه باید بریم ، پارک
داشت میرفت سمت در که جیمین دستشو گرفت و کشید سمت خودش
چشماشو بین چشما و لبای دختر میچرخوند و بعد از تر کردن لباش با زبونش سرشو آورد جلو روی لاله گوشش یه بوسه ریز گذاشت و شروع کرد صحبت کردن...
جیمین: سعی نکن با حسی که بهت دارم ازم سو استفاده کنی ، چون اگه خطایی ازت سر بزنه جور دیگه ای باهات برخورد میکنم ، باشه بیبی دال.....!!
در ضمن.....پارک؟ یادت رفته قراره چی صدام کنی....!!!
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده▪︎
𝑳𝒊𝒌𝒆: ۸۵
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕: ۲۵
" اون داره این کارو میکنه تا عشق واقعه ایشو ببینه"
◆◇◇◇◇◇◆
بعد از خوردن نهار و دوش گرفتن و حاظر شدن بالاخره ساعت شد ۸...
جیمین تو پذیرایی نشسته بود و منتظر ا/ت بود
خیلی طول نکشید در اتاقش باز شد..
اومد نزدیک جیمین و گفت...
ا/ت: میتونی گردنبندمو برام ببندی
آروم سر تکون داد و مقابل ا/ت ایستاد ، بعد از اینکه گردنبندو ازش گرفت ا/ت پشت بهش وایساد و موهاشو کشید کنار.
جیمین خیلی با حوصله گردنبندو بست و بعد دستشو کشید رو گردن ا/ت
ا/ت: ممنون
بدون اینکه چیزی بگه دوباره سر تکون داد و مشغول گوشیش شد...
ا/ت برگشت داخل اتاقش و به سوهو زنگ زد.
سوهو: الو سلام
ا/ت: سلام ، خوبی
سوهو: اوهوم مرسی ، تو خوبی؟
ا/ت: خوبم مرسی ، کجایی
سوهو: یکم دیگه میرسم بهت
ا/ت: سوهو .... یه چیزی میخوام بگم
سوهو: چیزی شده؟
ا/ت: خب ... آدرسو برام بفرست من با جیمین میام
سوهو: وایسا ببینم ، اون کجا
ا/ت: من بهش گفتم
سوهو: تو یعنی اونو به من ترجیح میدی؟
ا/ت: اینطور نیست ، ..... خواهش میکنم سوهو
سوهو: ا/ت احساس میکنم اون داره بین من و تو فاصله میندازه
ا/ت:...
سوهو: خودت میدونی که چقد دوست دارم دیگه اره؟
ا/ت: ...... اوهوم
سوهو: خیلی خب.....میفرستم آدرسو برات
ا/ت: ممنون....میبینمت
"پایان مکالمه"
چند دقیقه بعد سوهو آدرسو فرستاد ، ا/ت بعد از چک کردن پیام از اتاق اومد بیرون و...
ا/ت: سوهو برام آدرسو فرستاد ، بریم؟
جیمین: فک میکردم ، اون قراره بیاد دنبالت
ا/ت: ترجیح دادم با تو برم
جیمین: یه دفعه چی شد منو به اون ترجیح دادی؟
ا/ت: الان ناراحتی که این کارو کردم
جیمین: (خنده عصبی تو) نه ... میدونی چیه چاگیا تو رفتارات یهو عوض میشه
ا/ت: به نظرم دیگه باید بریم ، پارک
داشت میرفت سمت در که جیمین دستشو گرفت و کشید سمت خودش
چشماشو بین چشما و لبای دختر میچرخوند و بعد از تر کردن لباش با زبونش سرشو آورد جلو روی لاله گوشش یه بوسه ریز گذاشت و شروع کرد صحبت کردن...
جیمین: سعی نکن با حسی که بهت دارم ازم سو استفاده کنی ، چون اگه خطایی ازت سر بزنه جور دیگه ای باهات برخورد میکنم ، باشه بیبی دال.....!!
در ضمن.....پارک؟ یادت رفته قراره چی صدام کنی....!!!
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده▪︎
𝑳𝒊𝒌𝒆: ۸۵
𝑪𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕: ۲۵
۳۰.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.