What should I do?: ⁴
«که ا/ت گفت»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: مربی ایا دیدن من استرست رو میخوابونه
یونگی:«خنده» شاید چونکه تو زیبا هستی
ا/ت: خیلی ممنون
یونگی: میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
ا/ت: بله بپرسید!
یونگی: دوست پسر داری؟
ا/ت: نه خانوادم اجازه نمیدن
«بعد مکثی ا/ت سوالی پرسید»
ا/ت: شما چطور؟
یونگی: منم چون خانوادش اجازه نمیدن ندارم
«که ا/ت محکم زد رو ترمز»
ا/ت: ب... بله؟
یونگی: من از تو خوشم میاد ا/ت
ا/ت: ا.. اما شما.. من؟.. اخه..
یونگی: ا/ت میتونی راجبش فکر کنی اوکی؟
ا/ت: خیلی ممنون
یونگی: خب حالا دیگه به راننده اعتماد دارم!
ا/ت:«خنده» عجب!
«ا/شروع به رانندگیش میکنه که حدود 3 دقیقه یا 4 دقیقه دیگه به باشگاه میرسن»
ا/ت:«نفس کلافه ای میکشه» ایی... خدا.. فا*ک توش
یونگی: چی شده؟
ا/ت: هوا خیلی گرمه مثل س*گ عرق کردم
یونگی: اینو که منم کردم
ا/ت: اوکی بیخیال پیاده شو
«پیاده شدن و رفتن داخل باشگاه»
یونگی: توی باشگاه برو دوش بگیر
ا/ت: مرسی ممنون
«ا/ت رفت دوش بگیره و یونگی هم نشست رفت تو گوشی»
تهیونگ ویو:
تهیونگ: بفرمایید رئیس
پارک: خیلی ممنون پسرم مرخصی
تهیونگ: خواهش میکنم
«تهیونگ از اتاق تحویل بیرون اومد و سوار ماشین شد و به فکر فرو رفت»
ذهن تهیونگ:
چرا وقتی میبینمش تپش قلب میگیرم؟
عاشقش شدم؟!
ممکن نیست اخه 8 ساعت بیشتر نیست میشناسمش
پایان افکار:
«تهیونگ سمت خونه اش رفت»
«ا/ت از حموم بیرون اومد و حوله رو دور تنش پیچید»
یونگی: خ.. خیلی معذرت میخوام
ا/ت: مشکلی نیست
یونگی ویو:
بدنش خیلی بی نقصه خیلی زیباس دوست دارم با لبای من کبود بشه
نمیدونم با چه اجازه ای ولی رفتم از پشت بغلش کردم
ا/ت:«خنده جذابی کردم» چیکار میکنی دیونه
یونگی: هیچی نگو فقط بذار لمست کنم عشقم
ا/ت: «لبخندی زدم» باشه
«یونگی لبای دخترک رو بوسید»
یونگی: غرورمو بخاطرت شکستم پس لطفا
ا/ت: یونگی دوستت دارم
«یونگی با ذوقی که کرد دخترک رو توی هوا چرخوند»
ا/ت: وای وایسا الان حولم از تنم میوفته!
یونگی: ولی خودم قراره درش بیارم
ا/ت: یونگیا...
یونگی:...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت: مربی ایا دیدن من استرست رو میخوابونه
یونگی:«خنده» شاید چونکه تو زیبا هستی
ا/ت: خیلی ممنون
یونگی: میتونم یه سوال ازت بپرسم؟
ا/ت: بله بپرسید!
یونگی: دوست پسر داری؟
ا/ت: نه خانوادم اجازه نمیدن
«بعد مکثی ا/ت سوالی پرسید»
ا/ت: شما چطور؟
یونگی: منم چون خانوادش اجازه نمیدن ندارم
«که ا/ت محکم زد رو ترمز»
ا/ت: ب... بله؟
یونگی: من از تو خوشم میاد ا/ت
ا/ت: ا.. اما شما.. من؟.. اخه..
یونگی: ا/ت میتونی راجبش فکر کنی اوکی؟
ا/ت: خیلی ممنون
یونگی: خب حالا دیگه به راننده اعتماد دارم!
ا/ت:«خنده» عجب!
«ا/شروع به رانندگیش میکنه که حدود 3 دقیقه یا 4 دقیقه دیگه به باشگاه میرسن»
ا/ت:«نفس کلافه ای میکشه» ایی... خدا.. فا*ک توش
یونگی: چی شده؟
ا/ت: هوا خیلی گرمه مثل س*گ عرق کردم
یونگی: اینو که منم کردم
ا/ت: اوکی بیخیال پیاده شو
«پیاده شدن و رفتن داخل باشگاه»
یونگی: توی باشگاه برو دوش بگیر
ا/ت: مرسی ممنون
«ا/ت رفت دوش بگیره و یونگی هم نشست رفت تو گوشی»
تهیونگ ویو:
تهیونگ: بفرمایید رئیس
پارک: خیلی ممنون پسرم مرخصی
تهیونگ: خواهش میکنم
«تهیونگ از اتاق تحویل بیرون اومد و سوار ماشین شد و به فکر فرو رفت»
ذهن تهیونگ:
چرا وقتی میبینمش تپش قلب میگیرم؟
عاشقش شدم؟!
ممکن نیست اخه 8 ساعت بیشتر نیست میشناسمش
پایان افکار:
«تهیونگ سمت خونه اش رفت»
«ا/ت از حموم بیرون اومد و حوله رو دور تنش پیچید»
یونگی: خ.. خیلی معذرت میخوام
ا/ت: مشکلی نیست
یونگی ویو:
بدنش خیلی بی نقصه خیلی زیباس دوست دارم با لبای من کبود بشه
نمیدونم با چه اجازه ای ولی رفتم از پشت بغلش کردم
ا/ت:«خنده جذابی کردم» چیکار میکنی دیونه
یونگی: هیچی نگو فقط بذار لمست کنم عشقم
ا/ت: «لبخندی زدم» باشه
«یونگی لبای دخترک رو بوسید»
یونگی: غرورمو بخاطرت شکستم پس لطفا
ا/ت: یونگی دوستت دارم
«یونگی با ذوقی که کرد دخترک رو توی هوا چرخوند»
ا/ت: وای وایسا الان حولم از تنم میوفته!
یونگی: ولی خودم قراره درش بیارم
ا/ت: یونگیا...
یونگی:...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۳۶.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.