قمار عشق 2 - p4
عکس لونا اسلاید 2
علامت ته - ات +
- خب ات این دختر کوچولو بچه ی کیه ؟
+ ام..خ.خب بچه ی م..منه
- ازدواج کردی ؟ * بغض
+ نه
- پس چیه
+ این بچه ی منو تو عه
- چیییی ؟ *تعجب و خوشحالی
- ولی ما که ازدواج نکرده بودیم
+ ببخشیدا شما اون شب بعد مهمونی منو پاره کردی
- یعنی این کوچولو الان دختر منه * ذوق مرگ
+ آره * لبخند
ته رفت لونا رو بغل کرد و انقدررر بوسش کرد که کل لپ های لونا قرمز شده بود و لونا هم فقط می خندید . ولی یهو صورت ته چهره ی غم گرفت .
- ات پس چرا رفتی * بغض سگی
+ بابات مجبورم کرد گفت اگه نرم یه بلایی سر تو یا لونا میاره هق من نمی خواستم هق برم .
ته رفت ات رو بغل کرد و سرش و بوسید .
- هیشش ملکه من گریه نکن الان پرنسسمون هم ناراحت میشه ها دیگه نمیزارم اون پیرمرد رو مخ ما رو از هم جدا کنه لونا رو با هم بزرگ میکنیم .
+ باشه ته ته
و تهیونگ که بوسه ی کوتاه رو لب ات گذاشت که لونا خندید
- پرنسس شیطوننن
و ته رفت و لونا رو محکم بغل کرد. که پسرا از در اومدن تو
نامی : ات خودتی ؟
+ آره
کوک : وای زن داداش دلم برات تنگ شده بودد
+ منم همینطور بچه ها
یونگی : اما اون بچه هه کیه
- بچه ی منه هیونگ
پسرا : چییییییییییی
- دختر منو اته
پسرا حمله ور شدن سمت لونا و جیمین لونا گرفت و محکممم بغل کرد .
جیمین : خدایاا برادر زادم چقدر خوشگلههههه
کوک : شیرموزاشو من میگیرم
جیمین : منم براش موچی میگیرم .
نامی : منم کتاب خونش میکنم
هوپی : یه سانشاین دیگه پیدا کردمممم
یونگی : برادرزادم مثل خودم خابالو میشه
جین : به به چه ورلد واید هندسامی خودم کلی غذای خوشمزه براش درست میکنم .
و همه ی پسرا تا شب با لونا سرگرم بودن و همه با هم خوشمیگذروندن
و شب موقع خواب هر کی رفت اتاق خودش.
تهیونگ و ات و لونا رو گذاشت وسط تخت و خودشون هم رفتن کنارش خوابیدن .
+ ته مطمعنی دیگه هیشکی نمیتونه ما رو جدا کنه
- آره ملکه ی من اجازه نمیدم هیچ کس تو و دخترمون و ازم جدا کنه
حالا هم بیا بخوابیم
و همه به خواب فرو رفتن
.
.
.
ادامه دارد
شرط ها
10 تا لایک
10 تا کامنت
علامت ته - ات +
- خب ات این دختر کوچولو بچه ی کیه ؟
+ ام..خ.خب بچه ی م..منه
- ازدواج کردی ؟ * بغض
+ نه
- پس چیه
+ این بچه ی منو تو عه
- چیییی ؟ *تعجب و خوشحالی
- ولی ما که ازدواج نکرده بودیم
+ ببخشیدا شما اون شب بعد مهمونی منو پاره کردی
- یعنی این کوچولو الان دختر منه * ذوق مرگ
+ آره * لبخند
ته رفت لونا رو بغل کرد و انقدررر بوسش کرد که کل لپ های لونا قرمز شده بود و لونا هم فقط می خندید . ولی یهو صورت ته چهره ی غم گرفت .
- ات پس چرا رفتی * بغض سگی
+ بابات مجبورم کرد گفت اگه نرم یه بلایی سر تو یا لونا میاره هق من نمی خواستم هق برم .
ته رفت ات رو بغل کرد و سرش و بوسید .
- هیشش ملکه من گریه نکن الان پرنسسمون هم ناراحت میشه ها دیگه نمیزارم اون پیرمرد رو مخ ما رو از هم جدا کنه لونا رو با هم بزرگ میکنیم .
+ باشه ته ته
و تهیونگ که بوسه ی کوتاه رو لب ات گذاشت که لونا خندید
- پرنسس شیطوننن
و ته رفت و لونا رو محکم بغل کرد. که پسرا از در اومدن تو
نامی : ات خودتی ؟
+ آره
کوک : وای زن داداش دلم برات تنگ شده بودد
+ منم همینطور بچه ها
یونگی : اما اون بچه هه کیه
- بچه ی منه هیونگ
پسرا : چییییییییییی
- دختر منو اته
پسرا حمله ور شدن سمت لونا و جیمین لونا گرفت و محکممم بغل کرد .
جیمین : خدایاا برادر زادم چقدر خوشگلههههه
کوک : شیرموزاشو من میگیرم
جیمین : منم براش موچی میگیرم .
نامی : منم کتاب خونش میکنم
هوپی : یه سانشاین دیگه پیدا کردمممم
یونگی : برادرزادم مثل خودم خابالو میشه
جین : به به چه ورلد واید هندسامی خودم کلی غذای خوشمزه براش درست میکنم .
و همه ی پسرا تا شب با لونا سرگرم بودن و همه با هم خوشمیگذروندن
و شب موقع خواب هر کی رفت اتاق خودش.
تهیونگ و ات و لونا رو گذاشت وسط تخت و خودشون هم رفتن کنارش خوابیدن .
+ ته مطمعنی دیگه هیشکی نمیتونه ما رو جدا کنه
- آره ملکه ی من اجازه نمیدم هیچ کس تو و دخترمون و ازم جدا کنه
حالا هم بیا بخوابیم
و همه به خواب فرو رفتن
.
.
.
ادامه دارد
شرط ها
10 تا لایک
10 تا کامنت
۱۰.۷k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.