part 5
هانا:ااا....بله
هانا وسایل ا.ت رو بر میدارو در خونه رو باز میکنه و جیهوپ ا.ت رو میخوابونه روی تخت وقتی که میخواست بره رو کرد به هانا گفت :ببخشید میگم شما از تومار مغزی ا.ت چیزی میدونید؟
یا اینکه از سر مستی یه همیچین حرفی زده
هانا با تعجب میگه:ا.ت به شما گفته ؟
هانا:خوب ...... اره اون تومار مغزی داره و خوب اگه عمل نکنه ۶ ماه بیشتر زنده نمیمونه
جیهوپ اشک توی چشماش جمع شد گفت :میتونم بپرسم دکترش کیه ؟
هانا: من دکترشم
جیهوپ :نظر خودش راجب عمل چیه؟
هانا : فعلا که من نتونستم راضیش کنم از بقیش خبر ندارم که میخواد چه کار کنه ......... امم خیلی ببخشید که این سوالو میپرسم ولی میتونم بگم رابطه بین شما و ا.ت چیه؟
جیهوپ با کمی مکث گفت :دوست پسرشم
هانا :دوست پسرررر معمولا بهم میگفت. به هر حال ممنون دیگه شما برید خونه من پیش ا.ت میمونم
که جیهوپ با قاطعیت جواب میده:نه من خودم پیش ا.ت میمونم (نویسنده :فکرای بد بد نکنید قصد خیره😎😂)شما برید خونه
هانا با چند بار گفتن نتونست جی هوپ ر و بفرسته خونه بیخیال شد و همه چیز رو سپرد دست جی هوپ
صبح*
ویو ا.ت/:
از خواب بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد یه نگاه به درو برم و لباسام کردم توی اتاقم بودم ولی با همون هودی که دیروز پوشیده بودم لباسامو عوض کردم که یهو یه بوی خیلی خوبی از بیرون اتاقم میومد وقتی رفتم بیرون شکه شدم بیسرو صدا وایستاده بودمو تماشا میکردم که گفت
چی هوپ:ااا سلام ...صبح بخیر.......جاییت که درد نمی کنه ؟
من نمیتونستم جواب بدم انگار که لال شدم
بعد از چنددقیقه تازه به خودم اومدمو گفتم
ا.ت :.. سلام ......ش..شما اینجا چه کار میکنید ؟
که از پشت گاز اومدو جلوم وایساد و گفت
چی هوپ: خوب دارم برای دوست دخترم سوپ خماری درست میکنم
ا.ت :دو..دوست دختر ...من که بهتون گفتم اون حرف رو از سر مستی زدم ولی مثل اینکه شما جدیش گرفتید(باید از خداتم باشه 😑)
که جی هوپ با خنده گفت : نه تو دوبار بهم اعتراف کردی منم قبول کردم پس ما الان دوست دختر دوست پسریم مگه نه؟
زبونم بند اومده بود که اون رفت دوباره پشت گاز و سوپ کشید گذاشتش رو میزی که از قبل چیده شده
و اومد دوتا بازو هامو از پشت گرفت و نشوندتم پشت میز و بهم گفت بخور
دست بردمو یکم از سوپ خوردم واقعا خوشمزه بود درسته که هانا دست پخت خوبی داره ولی جی هوپ خیلی خیلی عالی بود
_______________
لایک؟؟🗿
بابت تا خیر معذرت موخوام به بزرگی خودتون ببخشید
رمان هم اگه تونستم امشب میزارم 🗿
هانا وسایل ا.ت رو بر میدارو در خونه رو باز میکنه و جیهوپ ا.ت رو میخوابونه روی تخت وقتی که میخواست بره رو کرد به هانا گفت :ببخشید میگم شما از تومار مغزی ا.ت چیزی میدونید؟
یا اینکه از سر مستی یه همیچین حرفی زده
هانا با تعجب میگه:ا.ت به شما گفته ؟
هانا:خوب ...... اره اون تومار مغزی داره و خوب اگه عمل نکنه ۶ ماه بیشتر زنده نمیمونه
جیهوپ اشک توی چشماش جمع شد گفت :میتونم بپرسم دکترش کیه ؟
هانا: من دکترشم
جیهوپ :نظر خودش راجب عمل چیه؟
هانا : فعلا که من نتونستم راضیش کنم از بقیش خبر ندارم که میخواد چه کار کنه ......... امم خیلی ببخشید که این سوالو میپرسم ولی میتونم بگم رابطه بین شما و ا.ت چیه؟
جیهوپ با کمی مکث گفت :دوست پسرشم
هانا :دوست پسرررر معمولا بهم میگفت. به هر حال ممنون دیگه شما برید خونه من پیش ا.ت میمونم
که جیهوپ با قاطعیت جواب میده:نه من خودم پیش ا.ت میمونم (نویسنده :فکرای بد بد نکنید قصد خیره😎😂)شما برید خونه
هانا با چند بار گفتن نتونست جی هوپ ر و بفرسته خونه بیخیال شد و همه چیز رو سپرد دست جی هوپ
صبح*
ویو ا.ت/:
از خواب بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد یه نگاه به درو برم و لباسام کردم توی اتاقم بودم ولی با همون هودی که دیروز پوشیده بودم لباسامو عوض کردم که یهو یه بوی خیلی خوبی از بیرون اتاقم میومد وقتی رفتم بیرون شکه شدم بیسرو صدا وایستاده بودمو تماشا میکردم که گفت
چی هوپ:ااا سلام ...صبح بخیر.......جاییت که درد نمی کنه ؟
من نمیتونستم جواب بدم انگار که لال شدم
بعد از چنددقیقه تازه به خودم اومدمو گفتم
ا.ت :.. سلام ......ش..شما اینجا چه کار میکنید ؟
که از پشت گاز اومدو جلوم وایساد و گفت
چی هوپ: خوب دارم برای دوست دخترم سوپ خماری درست میکنم
ا.ت :دو..دوست دختر ...من که بهتون گفتم اون حرف رو از سر مستی زدم ولی مثل اینکه شما جدیش گرفتید(باید از خداتم باشه 😑)
که جی هوپ با خنده گفت : نه تو دوبار بهم اعتراف کردی منم قبول کردم پس ما الان دوست دختر دوست پسریم مگه نه؟
زبونم بند اومده بود که اون رفت دوباره پشت گاز و سوپ کشید گذاشتش رو میزی که از قبل چیده شده
و اومد دوتا بازو هامو از پشت گرفت و نشوندتم پشت میز و بهم گفت بخور
دست بردمو یکم از سوپ خوردم واقعا خوشمزه بود درسته که هانا دست پخت خوبی داره ولی جی هوپ خیلی خیلی عالی بود
_______________
لایک؟؟🗿
بابت تا خیر معذرت موخوام به بزرگی خودتون ببخشید
رمان هم اگه تونستم امشب میزارم 🗿
۷.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.