(درخواستی) وقتی بونت دیوونش میکنه. تکپارتی (اسمات
وقتی بدنت دیوونش میکنه
داشتی لباس خوابی که تازه خریده بودی رو میپوشیدی.
(اسلاید دو عکس لباس خوابت )
پوشیده و اومدی بیرون اتاق رفتی آب بخوری که سونگمین دیدتت آروم آروم اومد سمتت تو هم که داشتی آب میخوردی و حواست به اون نبود که حس کردی یکی بغلت کرده. از اونجایی که میدونستی جز سونگمین کس دیگه ای اینجا نیست نترسیدی چرخیدی سمتش :
_چیزی شده؟(با لبخند بهش گفتی)
=لباست خیلی قشنگه ولی بدنت…
_چ…چیزی شده؟
=بدنت داره دیوونم میکنه
تو رو بیشتر به خودش چسبوند جوری که دی..کش بهت میخورد:
_آممم..داری چیکار میکنی
=ا/ت…نیازت دارم. نمیبینی ، این برای تو بزرگ شده.
اجازه نداد حرفی بزنی تورو بلند کرد و رفت سمت اتاق تو رو رو تخت گزاشت و شروع کرد به بوسیدنت .
خیس میبوسیدت و البته که تو هم همراهی میکردی.
اومد سمتت ترقوه هات و شروع کرد به بوسیدنشون. با بند لباست بازی میکرد و آخر لباست رو دراورد. دوباره رفت سمتت لبات و میک میزد و با یکدستش با سینه هات بازی میکرد.
شورت رو دراورد
= اهههه…بیبی خیلی زود خیس شدی
_آههه ….نمیتونم تحمل کنم
سرش رو آورد پایین و رفت سمت پو…سیت و شروع کرد به لیسیدنش عمیق داشت میخورد به اوجت نزدیک بودی
_امممممم….اههههه…دارم میام بیشتر.
اما دقیقا همون لحظه متوقف شد. بلند شد و شلوارش رو دراورد. حتی از روی شورتش هم معلوم بود چقدر بزرگ شده بود.
روی ورودیت تنظیم کرد و آروم آروم واردت شده.
شروع کرد به حرکت دادن کمرش تا جا باز کنه
= بیب خیلی داغی …..
وقتی جا باز کرد شروع کرد به تلمبه زدن آروم اما عمیق. کم کم سرعتش بیشتر شد
ناله هاتون کل خونه رو گرفته بود
بعد از چند ضربه محکم دوتاتون ار..ضا شدین
خیلی شکمت درد میکرد و خسته بودی
همون جا خوابت برد سونگمین هم اومد از پشت بغلت کرد و با هم خوابیدید✨
داشتی لباس خوابی که تازه خریده بودی رو میپوشیدی.
(اسلاید دو عکس لباس خوابت )
پوشیده و اومدی بیرون اتاق رفتی آب بخوری که سونگمین دیدتت آروم آروم اومد سمتت تو هم که داشتی آب میخوردی و حواست به اون نبود که حس کردی یکی بغلت کرده. از اونجایی که میدونستی جز سونگمین کس دیگه ای اینجا نیست نترسیدی چرخیدی سمتش :
_چیزی شده؟(با لبخند بهش گفتی)
=لباست خیلی قشنگه ولی بدنت…
_چ…چیزی شده؟
=بدنت داره دیوونم میکنه
تو رو بیشتر به خودش چسبوند جوری که دی..کش بهت میخورد:
_آممم..داری چیکار میکنی
=ا/ت…نیازت دارم. نمیبینی ، این برای تو بزرگ شده.
اجازه نداد حرفی بزنی تورو بلند کرد و رفت سمت اتاق تو رو رو تخت گزاشت و شروع کرد به بوسیدنت .
خیس میبوسیدت و البته که تو هم همراهی میکردی.
اومد سمتت ترقوه هات و شروع کرد به بوسیدنشون. با بند لباست بازی میکرد و آخر لباست رو دراورد. دوباره رفت سمتت لبات و میک میزد و با یکدستش با سینه هات بازی میکرد.
شورت رو دراورد
= اهههه…بیبی خیلی زود خیس شدی
_آههه ….نمیتونم تحمل کنم
سرش رو آورد پایین و رفت سمت پو…سیت و شروع کرد به لیسیدنش عمیق داشت میخورد به اوجت نزدیک بودی
_امممممم….اههههه…دارم میام بیشتر.
اما دقیقا همون لحظه متوقف شد. بلند شد و شلوارش رو دراورد. حتی از روی شورتش هم معلوم بود چقدر بزرگ شده بود.
روی ورودیت تنظیم کرد و آروم آروم واردت شده.
شروع کرد به حرکت دادن کمرش تا جا باز کنه
= بیب خیلی داغی …..
وقتی جا باز کرد شروع کرد به تلمبه زدن آروم اما عمیق. کم کم سرعتش بیشتر شد
ناله هاتون کل خونه رو گرفته بود
بعد از چند ضربه محکم دوتاتون ار..ضا شدین
خیلی شکمت درد میکرد و خسته بودی
همون جا خوابت برد سونگمین هم اومد از پشت بغلت کرد و با هم خوابیدید✨
۲۱۵
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.