پارت ۱۱
پارت ۱۱
ته: کوک من از خود بابام تهدید شدم گفت اگه کاری بکنی ، تو رو هم میکشه من نمیتوانستم کاری کنم
کوک: یعنی چی
ته: اون موقعی بابام اون کار ها رو کرد منو با طناب. بسته بود بهم گفت کاری با خانوادت نداره ، اما بهم دروغ گفت باور کن من تقصیری ندارم
کوک: تو ، تو چی میگی ( نفس نفس )
ته: تروخدا بیا مثل قبل باشیم ، خواهش میکنم
کوک: تهیونگا( نفس نفس با گریه )
ته: کوک ، رفتم کوک و بغل کردم ، پیراهنم خیس شده بود فهمیدم داره هنوز گریه میکنی ، احساس کردم دستاش داره شل میشه ک یهو کوک افتاد
شوگا: کوک
جیهوپ: کوک خواهش میکنمم بیدار شو
ته : به آمبولانس زنگ بزنین
جیمین: من زنگ میزنم
یک ربع بعد
ویو جین
آمبولانس اومد و کوک سوار برانکارد کردن و رفتنم ما هم پشت سر ماشین راه افتادیم
پایان ویو کوک
ته: کوک و بردن تو یک اتاق یک ساعته اما کسی بیرون نمیاد.
جین: اگه کوک چیزیش بشه چی
جیمین: چیزیش نمیشه کوک خیلی قویه
شوگا: بچه ها داشتن حرف میزدن ک یهو دکتر از اتاق اومد بیرون
ته: آقای دکتر کوک خوبه
دکتر : خطر به خاطر گذشت انگار قرص هاشو نمیخورن
شوگا: راستش ما مجبور بودیم خونه رو ترک کنیم و با عجله به جای دیگه ای بریم و قرص هاشو یادش رفته بود بیاره و نتونست بخوره
دکتر : آها پس ک اینطور ماند آزمایش میگیریم
جیهوپ: میتونیم کوک و بینیم
دکتر : بله بفرمایید
ویو ته
رفتیم داخل اتاق کوک بهوش بود و داشت به پنجره نگاه میکرد
پایان ویو ته
جیهوپ: کوک خوبی
کوک: اوهوم
جیمین: اینم یک درس عبرت برای تو ک همیشه دلروهات همراهت باشه
کوک: من باید برم خونه
ته: چی ، کوک چی میگی اونا دنبالتون هستن اگه چند تا آدم اونجا گذاشته باشن میخوای چیکار کنی
کوک:..........
ته: کوک من از خود بابام تهدید شدم گفت اگه کاری بکنی ، تو رو هم میکشه من نمیتوانستم کاری کنم
کوک: یعنی چی
ته: اون موقعی بابام اون کار ها رو کرد منو با طناب. بسته بود بهم گفت کاری با خانوادت نداره ، اما بهم دروغ گفت باور کن من تقصیری ندارم
کوک: تو ، تو چی میگی ( نفس نفس )
ته: تروخدا بیا مثل قبل باشیم ، خواهش میکنم
کوک: تهیونگا( نفس نفس با گریه )
ته: کوک ، رفتم کوک و بغل کردم ، پیراهنم خیس شده بود فهمیدم داره هنوز گریه میکنی ، احساس کردم دستاش داره شل میشه ک یهو کوک افتاد
شوگا: کوک
جیهوپ: کوک خواهش میکنمم بیدار شو
ته : به آمبولانس زنگ بزنین
جیمین: من زنگ میزنم
یک ربع بعد
ویو جین
آمبولانس اومد و کوک سوار برانکارد کردن و رفتنم ما هم پشت سر ماشین راه افتادیم
پایان ویو کوک
ته: کوک و بردن تو یک اتاق یک ساعته اما کسی بیرون نمیاد.
جین: اگه کوک چیزیش بشه چی
جیمین: چیزیش نمیشه کوک خیلی قویه
شوگا: بچه ها داشتن حرف میزدن ک یهو دکتر از اتاق اومد بیرون
ته: آقای دکتر کوک خوبه
دکتر : خطر به خاطر گذشت انگار قرص هاشو نمیخورن
شوگا: راستش ما مجبور بودیم خونه رو ترک کنیم و با عجله به جای دیگه ای بریم و قرص هاشو یادش رفته بود بیاره و نتونست بخوره
دکتر : آها پس ک اینطور ماند آزمایش میگیریم
جیهوپ: میتونیم کوک و بینیم
دکتر : بله بفرمایید
ویو ته
رفتیم داخل اتاق کوک بهوش بود و داشت به پنجره نگاه میکرد
پایان ویو ته
جیهوپ: کوک خوبی
کوک: اوهوم
جیمین: اینم یک درس عبرت برای تو ک همیشه دلروهات همراهت باشه
کوک: من باید برم خونه
ته: چی ، کوک چی میگی اونا دنبالتون هستن اگه چند تا آدم اونجا گذاشته باشن میخوای چیکار کنی
کوک:..........
۶.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.