part☆۵☆
part☆۵☆
جیسو:نکنه دلت کتک میخواد بچه خشگل
جنی :ااا راستی بزار این دو نفرو اشنا کنم تهونگ دوست سمیمی جونکوک جونکوک پسر عموعه جین منم که میشناسی خواهر جین شوگا که دوست سمیمی هممون
جیسو:یه جوری سخرانی میکنی که انگار اولین باره میبینمت راحت باش اسکل
تهونگ دم گوش جونکوک میگه
تهونگ : داداش اولین باره میبینم یکی به جنی توهین میکنه بعد جنی میخنده
کوک: اسکل دارن باهم شوخی میکنن
ا.ت: راستی بیست پنج دقیقه دیگه لیسا جیمین میاد
شوگا:جدی جیمین میاد ایشالا زود بیاد دلم براشون یه زره شده
جنی: منم دلم میخواد دوباله با لیسا دعوا کنم همو بزنی بعد اون ببره باهاش قهر کنم تا برام بستنی بخره
ا.ت: پشمک اون موقع کچیک بودیم الان پشنهاد میکنم دعوا نکن چون دعوا کنه بعد میزنه بدش عذر خواهیی نمیکنه چون غرورش میاد پایین
جنی:یا میساح مسحی
جیسو: راست میگه ده برابر از من بدتر شده
لیسا : چرا غیبت منو میکنید
جنی :یا خدا
ا.ت:یا خدا
جیسو:یا خدا
شوگا:سلام
لیسا :سلام
جنی:بغل نمیکنی
لیسا : نزدیکم بشی دستات قلم میشه
جنی:گوه خوردم
لیسا :افرین
جیمین:سلام
شوگا:سلام داداش
جیمین شوگا جین همو بغل میکنن و با جیسو ا.ت جنی دست میده
چهار ساعت بعد
جین: جیسو تو هم مست نیستی من جنی رو میبرم خونه با شوگا تو ا.ت ببر خونه
جیسو:باش
جیمین : جیسو من لیسا رو میبرم مواظب باش
جیسو:تو حواست باشه سوسک نخوره بعد حرف بزن
جیسو:ا.تو بلند شو بریم ساعت ۳ نصفه شبه
ا.ت: کجا بریم
جیسو:خونه
ا.ت:اما خونه که مامان بابا مرده هستن من نمیام میترسم(با بغز گریه مظلوم)
تهونگ: کوک پاشو بریم کوک کوک
جیسو:صبر کن چی صداش کردی
تهونگ:کوک
جیسو:عوضی
تهونگ :چیزی گفتی
جیسو:نه
جیسو؛ ا.ت بریم فردا یه خبر خوب بهت میدم
ا.ت باش
♡کوک و تهونگ نیم ساعت زود تر رفتن ما هم بعد بک ساعت لاضی کردن ا.ت رفتبم داخل جاده تاریک بودم که یه ماشین جهت مخالف جاده حرکت میکنه و میخواست بخوره تو صورتمون و دور زدم ماشین و وایستادم و ماشیم هم وایستاد قیافشو ندیدم بدو بدو رفتم یقشو گرفتم گفتم
جیسو:عوضی کوری اگه اتفاقی برا دوستم میافتاد چی لاشی
تهونگ: به کیرم
جیسو : ااااا تو تهونگی میبینم به غیر از لاشی بودن خلافکار هم هستی
پایان
جیسو:نکنه دلت کتک میخواد بچه خشگل
جنی :ااا راستی بزار این دو نفرو اشنا کنم تهونگ دوست سمیمی جونکوک جونکوک پسر عموعه جین منم که میشناسی خواهر جین شوگا که دوست سمیمی هممون
جیسو:یه جوری سخرانی میکنی که انگار اولین باره میبینمت راحت باش اسکل
تهونگ دم گوش جونکوک میگه
تهونگ : داداش اولین باره میبینم یکی به جنی توهین میکنه بعد جنی میخنده
کوک: اسکل دارن باهم شوخی میکنن
ا.ت: راستی بیست پنج دقیقه دیگه لیسا جیمین میاد
شوگا:جدی جیمین میاد ایشالا زود بیاد دلم براشون یه زره شده
جنی: منم دلم میخواد دوباله با لیسا دعوا کنم همو بزنی بعد اون ببره باهاش قهر کنم تا برام بستنی بخره
ا.ت: پشمک اون موقع کچیک بودیم الان پشنهاد میکنم دعوا نکن چون دعوا کنه بعد میزنه بدش عذر خواهیی نمیکنه چون غرورش میاد پایین
جنی:یا میساح مسحی
جیسو: راست میگه ده برابر از من بدتر شده
لیسا : چرا غیبت منو میکنید
جنی :یا خدا
ا.ت:یا خدا
جیسو:یا خدا
شوگا:سلام
لیسا :سلام
جنی:بغل نمیکنی
لیسا : نزدیکم بشی دستات قلم میشه
جنی:گوه خوردم
لیسا :افرین
جیمین:سلام
شوگا:سلام داداش
جیمین شوگا جین همو بغل میکنن و با جیسو ا.ت جنی دست میده
چهار ساعت بعد
جین: جیسو تو هم مست نیستی من جنی رو میبرم خونه با شوگا تو ا.ت ببر خونه
جیسو:باش
جیمین : جیسو من لیسا رو میبرم مواظب باش
جیسو:تو حواست باشه سوسک نخوره بعد حرف بزن
جیسو:ا.تو بلند شو بریم ساعت ۳ نصفه شبه
ا.ت: کجا بریم
جیسو:خونه
ا.ت:اما خونه که مامان بابا مرده هستن من نمیام میترسم(با بغز گریه مظلوم)
تهونگ: کوک پاشو بریم کوک کوک
جیسو:صبر کن چی صداش کردی
تهونگ:کوک
جیسو:عوضی
تهونگ :چیزی گفتی
جیسو:نه
جیسو؛ ا.ت بریم فردا یه خبر خوب بهت میدم
ا.ت باش
♡کوک و تهونگ نیم ساعت زود تر رفتن ما هم بعد بک ساعت لاضی کردن ا.ت رفتبم داخل جاده تاریک بودم که یه ماشین جهت مخالف جاده حرکت میکنه و میخواست بخوره تو صورتمون و دور زدم ماشین و وایستادم و ماشیم هم وایستاد قیافشو ندیدم بدو بدو رفتم یقشو گرفتم گفتم
جیسو:عوضی کوری اگه اتفاقی برا دوستم میافتاد چی لاشی
تهونگ: به کیرم
جیسو : ااااا تو تهونگی میبینم به غیر از لاشی بودن خلافکار هم هستی
پایان
۱.۲k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.