(فراموش نشدنی)p.13

ته*ویو
زنگ زدم به راننده ام و بهش گفتم ا/ت رو تعقیب کنه
من نمیدونم کدوم هتل میخواد بره ولی باید برش گردونم نمیدونم باهاش حرف
میزنم یا کار دیگه ای میکنم ولی ا/ت رو بر میگردونم
ا/ت*ویو
داخل تاکسی هستم ۵ دقیقه دیگه میرسم به هتل
نگران داداشم هستم،نمیدونم چیکار میکنه
یا کجاست
(چند دقیقه بعد)
رسیدم به هتل
پیاده شدم و رفتم داخل
ته*ویو
توی ماشین هستم منتظر زنگش هستم ببینم ا/ت کجا رفت
یکی داره بهم زنگ میزنه گوشی رو برداشتم راننده ام هست
سریع جواب دادم
راننده ی ته:رئیس،ا/ت رفت داخل هتل.......
ته:باشه من همین الان خودن رو میرسونم تو دیگه برو،مرسی کمکم کردی
ا/ت*ویو
کلید اتاقم دو گرفتم و رفتم داخل اتاقم درحال استراحت کردت بودم که یهو
یکی از تلفن هتل زنگ زد
جواب دادم بهم گفتن یکی به اسم کیم تهیونگ میگه مهمونتون هست درسته
ا/ت:بگو بیاد
تعجب کردم اخه تهیونگ چرا داره میاد اینجا چخبره
ته*ویو
داخل اسانسور هستم نمیدونم باید چیکار کنم الان بهش بگم که دوسش دارم
یا اینکه راضیش کنم برگرده ای خدا چیکار کنم
رسیدم و رفتم در اتاق ا/ت رو زدم
اومد در رو باز کرد
ا/ت:بیا تو تهیونگ
ته:باشه(با لبخند)
رفتم تو نشستم روی مبل
اونم نشست رو اون یکی مبل
ا/ت:چیشده؟
ته:ا/ت میشه برگردی؟
ا/ت:چرا؟
ته:من..ع...اشقتم،با من بیا
ا/ت:(با یکم مکث)......