بچه بودم، ب را از پ تشخیص نمی دادم. سنم به درک الزام رعای
بچه بودم، ب را از پ تشخیص نمیدادم. سنم به درک الزام رعایت برخی ملزومات قد نمیداد. میخواستم هر آنچه که هست، باشد حتی اگر به قیمت نابودی چنگ و دندانم تمام میشد [ که شد]. در میدان نبردِ حفظِ متعلقاتم یکه تاز بودم. زخم بر پیکرهام میکاشتم و بیاعتنا میجنگیدم. زمان گذشت دوران تیر مستی ام به سر آمد و نوبت آغاز حسِ نقاهت زندگی من فرا رسید. تعداد زخم های میدان نبرد چنان زیاد بود که فرصت و امکان پرستاری از آنان صلب شد... عفونی شدن زخم ها همانا و سرایت عفونت به کل زندگیام همانا! حالا که سالخورده ای بیش نیستم فهمیدم هر چیزی زمانی دارد که چنانچه از زمانش بگذرد، اصرار بر نگه داشتنش جز خسته کردن روح و روان خود عایدی ندارد. چای را دیده ای؟ تا وقتی لب دوز است خوردی خوردی اما همین که از دهن افتاد چه بخوری و چه نخوری، نخورده ای! عقل مند باش، دل بسته به گرم شدن دوباره ی این سرد شده نباش. دور بریز هر آنچه را که باید دور بریزی، چرا که اگر دست به روشن کردن آتش هم بزنی و چایت را گرم و سپس بنوشی هیچ جز سم وارد بدنت نکرده ای، با سردی هم که خوردنش سودی ندارد. بگذر جانم. از هر چیزی درست زمانی که زمانش است بگذر و بگذار ریشه هایت از بند تزویرِ این دروغ پوشالی " همه چیز درست میشود " ، " چون الان متعلق به من است پس باید برای من بماند تا ابد و دهر " و... رها شود. بگذار ریشه هایت از اسارت خاک اجساد پایان یافتگان آزاد شوند و نفسی تازه کنند تا پر پروازت به قله ی قاف شوند! بگذر، به موقع بگذر!
وقتی چیزی تموم شد تلاش برای درست کردنش فقط بازخورد منفی به همراه خواهد داشت. تموم شد دیگه، آدم کل عمرش رو تلف میکنه تا وقتی پیر شد ی روز تنگ غروب بشینه توی بالکن خونه اش و بگه اگر اون روز که حس کردم دیگه علاقه ای به کارم ندارم شغلم رو عوض میکردم انسان خوشبخت تری بودم، اگر اون روز که حس کردم دیگه حرمتی بینمون نمونده قطع ارتباط میکردم الان خوشحال تر بودم، اگر اون روز میگذشتم و به موقع کنار میذاشتم الکی نمیجنگدیم تا الان اینقدر خسته نبودم... آدم دیر میفهمه ولی بلاخره ی روزی میفهمه باید به موقع تموم کنه و برای ادامه دادن چیزی که تموم شده اصرار نکنه :)
پ.ن: نصایح گوهر بار، به کار بگیرید و از تاریکی بدر آیید!
یاردآ-
تاریخ : سیام بهمن ماهه هزار و چهار صد و یک
ساعت : ۰۰:۰۵
وقتی چیزی تموم شد تلاش برای درست کردنش فقط بازخورد منفی به همراه خواهد داشت. تموم شد دیگه، آدم کل عمرش رو تلف میکنه تا وقتی پیر شد ی روز تنگ غروب بشینه توی بالکن خونه اش و بگه اگر اون روز که حس کردم دیگه علاقه ای به کارم ندارم شغلم رو عوض میکردم انسان خوشبخت تری بودم، اگر اون روز که حس کردم دیگه حرمتی بینمون نمونده قطع ارتباط میکردم الان خوشحال تر بودم، اگر اون روز میگذشتم و به موقع کنار میذاشتم الکی نمیجنگدیم تا الان اینقدر خسته نبودم... آدم دیر میفهمه ولی بلاخره ی روزی میفهمه باید به موقع تموم کنه و برای ادامه دادن چیزی که تموم شده اصرار نکنه :)
پ.ن: نصایح گوهر بار، به کار بگیرید و از تاریکی بدر آیید!
یاردآ-
تاریخ : سیام بهمن ماهه هزار و چهار صد و یک
ساعت : ۰۰:۰۵
۱۸.۱k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱