وی جیا
وی جیا
ب طرف صدابرگشتم
ولی زود نگامو ازش گرفتم جوری بدنم ب درد امده بود که به کوچیکترین درد دیگه گریمدرمیومد
تهیونگ نشستمرو تخت
ته: چته( کمی خوابش پریده
رو تخت نشستمو بش نگا کردم
ببا دیدن صورتم و اشکم با تعجب بمنگا میکرد
جیا: جمه ؟ حالا میپرسی چمه بزار بت بگم دلم درد میکنع در د میکنهه حتی بزور نفس میکشممم بفعممم( گریه داد
* دوستان جیا با پتو جلو بدنشو گرفته*
ته: خب ... تو هنوز درد داری ؟ چطور ی مکه چطوری کردم بات؟ ( جمله اخر با نیخشند تنه امیز .گفت
جیا: خفه شوو ولم کنن
دوباره برگشتم رو تختو پیچمیخوردم
احساس لرزش رو تخت کردم ولی توجه ایی نکردم
که یدفعه با پتویی که تنم بود بلند شدم
جیا: جیغغغ
تهیونگ بود که با همون پتو بقلم کرده بود
برد سمت حموم
حیا: چیکار میکنی
تهیونگ مگزاشتتم تو وانو پتو رو از دورم کشید اب تنظیم کردو داشت وان پر میشد
یکم جمع شدم که لخت بودنم داشت معذبم میکرد
تهیونگ ی نگا بمکردو سرشو بر گردوند خندید
ن از اون خنده های شادیی یا از رو نشات
از رو اینکه انگار داش میگفت مسخره بازی در نیار
دوباره برگشت سمتم
ته: الان این چهکاریه؟
ب طرف صدابرگشتم
ولی زود نگامو ازش گرفتم جوری بدنم ب درد امده بود که به کوچیکترین درد دیگه گریمدرمیومد
تهیونگ نشستمرو تخت
ته: چته( کمی خوابش پریده
رو تخت نشستمو بش نگا کردم
ببا دیدن صورتم و اشکم با تعجب بمنگا میکرد
جیا: جمه ؟ حالا میپرسی چمه بزار بت بگم دلم درد میکنع در د میکنهه حتی بزور نفس میکشممم بفعممم( گریه داد
* دوستان جیا با پتو جلو بدنشو گرفته*
ته: خب ... تو هنوز درد داری ؟ چطور ی مکه چطوری کردم بات؟ ( جمله اخر با نیخشند تنه امیز .گفت
جیا: خفه شوو ولم کنن
دوباره برگشتم رو تختو پیچمیخوردم
احساس لرزش رو تخت کردم ولی توجه ایی نکردم
که یدفعه با پتویی که تنم بود بلند شدم
جیا: جیغغغ
تهیونگ بود که با همون پتو بقلم کرده بود
برد سمت حموم
حیا: چیکار میکنی
تهیونگ مگزاشتتم تو وانو پتو رو از دورم کشید اب تنظیم کردو داشت وان پر میشد
یکم جمع شدم که لخت بودنم داشت معذبم میکرد
تهیونگ ی نگا بمکردو سرشو بر گردوند خندید
ن از اون خنده های شادیی یا از رو نشات
از رو اینکه انگار داش میگفت مسخره بازی در نیار
دوباره برگشت سمتم
ته: الان این چهکاریه؟
۱۱.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.