رضا
#رضا
لبخند گشادی زدم و سرم تو موهای دنیا فرو کردم....
از زیر گوشش تا گردنشو ل.یس زدم.... بعدش زیر گلوش بو.سی کاشتم و ...
رفتم سراغ سی.نه هاش
از رو سو.تین س.ینه هاشو فشردم...نا.له ارومی کرد
با یه حرکت لباسشو در آوردم و لخ.ت بود کلا
رفتم سراغ ((اره دیگه اونجا((🤣
دستمو. ب .... اهم اهم ش مالیدم و نال.ش بیشتر شد
با یه حرکت اهوم اهوم ... مو فرو کردم توش و جیغ بنفشی کشید
دنیا: بسه رضا.... حالم داره بد میشه((ناله و گرفته))
رضا: فک کردی هنو ۱۰ دقیقه ام نشده
دنیا:میگم زیاد اوکی نیستم
رضا"واقا حالش اوکی نبود بلند شدم حالم دست خودم نبود یهو دیدم رف تو حموم یهو بالا آورد...رنگش پرید و وسط حموم لخ.ت افتاد
رنگش مث گچ..تنش سرد
سریع رفتم سمتش
دنیا خوبی ببخشید اوکی ای
زیر لب گف نههه نفسم بالا نمیاد اب..ا..ب
لباس تنه هیچکدوممون نبود سریع رفتم یه لباسی تنه خودم کردم اونم پوشوندم و سریع ب اورژانس زنگ زدم
انقدی داغون بود ک
فلش بک
قبل ماجرای تصادف سارا و تصادف دنیا
یکی از بادیگاردای سارا وارد اتاق شد
سارا انقدی دنیا رو کتک زد کواون نای صحبت کردن نداشت حتی چشماش نمیدید
یهو در باز شد .حالم اوکی نبود و منگ یود
بادیگارده اومدم سراغت شب خوبی داشته باشیم خانم کوچولو
اومد سراغم
با حالت منگ بهش گفتم تو کی ای
امشب قراره چی بشه((بیجون)).
سریع چونمو گرفتو ل.بشو رو ل.بم حدود ۱۰ دقیقه گذاشت و یه نفس می.مکید
من حالم اصن اوکی نبود همراهیش نمیکردم ولی اون با تمام قدرت میخورد
میخواستم جیغبطنم نیمزاشت
تا دست کشید از کارش
رفت سمته بالا تنه بدنم
بد کلی....اهوم اهوم رف سراغ اونجام اول لخ.تم کرد و بعد وقتی فرو کرد تو جیغ بنفشی کشیدم و خون کل اتاق برداشت حدودا یک ساعت برنامه اجرا بود و من واقا حالم بد بود از همون موقع فهمیدم یه چی درونم داره ایجاد میشه
ادامه دارد...
دیگه زیادی مثبت هیجده شد
خدایا توبَههههه
لبخند گشادی زدم و سرم تو موهای دنیا فرو کردم....
از زیر گوشش تا گردنشو ل.یس زدم.... بعدش زیر گلوش بو.سی کاشتم و ...
رفتم سراغ سی.نه هاش
از رو سو.تین س.ینه هاشو فشردم...نا.له ارومی کرد
با یه حرکت لباسشو در آوردم و لخ.ت بود کلا
رفتم سراغ ((اره دیگه اونجا((🤣
دستمو. ب .... اهم اهم ش مالیدم و نال.ش بیشتر شد
با یه حرکت اهوم اهوم ... مو فرو کردم توش و جیغ بنفشی کشید
دنیا: بسه رضا.... حالم داره بد میشه((ناله و گرفته))
رضا: فک کردی هنو ۱۰ دقیقه ام نشده
دنیا:میگم زیاد اوکی نیستم
رضا"واقا حالش اوکی نبود بلند شدم حالم دست خودم نبود یهو دیدم رف تو حموم یهو بالا آورد...رنگش پرید و وسط حموم لخ.ت افتاد
رنگش مث گچ..تنش سرد
سریع رفتم سمتش
دنیا خوبی ببخشید اوکی ای
زیر لب گف نههه نفسم بالا نمیاد اب..ا..ب
لباس تنه هیچکدوممون نبود سریع رفتم یه لباسی تنه خودم کردم اونم پوشوندم و سریع ب اورژانس زنگ زدم
انقدی داغون بود ک
فلش بک
قبل ماجرای تصادف سارا و تصادف دنیا
یکی از بادیگاردای سارا وارد اتاق شد
سارا انقدی دنیا رو کتک زد کواون نای صحبت کردن نداشت حتی چشماش نمیدید
یهو در باز شد .حالم اوکی نبود و منگ یود
بادیگارده اومدم سراغت شب خوبی داشته باشیم خانم کوچولو
اومد سراغم
با حالت منگ بهش گفتم تو کی ای
امشب قراره چی بشه((بیجون)).
سریع چونمو گرفتو ل.بشو رو ل.بم حدود ۱۰ دقیقه گذاشت و یه نفس می.مکید
من حالم اصن اوکی نبود همراهیش نمیکردم ولی اون با تمام قدرت میخورد
میخواستم جیغبطنم نیمزاشت
تا دست کشید از کارش
رفت سمته بالا تنه بدنم
بد کلی....اهوم اهوم رف سراغ اونجام اول لخ.تم کرد و بعد وقتی فرو کرد تو جیغ بنفشی کشیدم و خون کل اتاق برداشت حدودا یک ساعت برنامه اجرا بود و من واقا حالم بد بود از همون موقع فهمیدم یه چی درونم داره ایجاد میشه
ادامه دارد...
دیگه زیادی مثبت هیجده شد
خدایا توبَههههه
۴.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.