دلتنگم
دلتنگم
مثل آن پرنده ی مهاجر
که سینه ی جفتش را
گلوله ی سرخ شکارچی جوان درید
دلتنگم
و میدانم هیچ فصلی !
دوباره
پرنده ی غمگین را
به آن تالاب خونین کوچ نخواهد داد ...
دلتنگم
و یادت را هر شب !
در بستری سرد به آغوش می کشم
و خوب می دانم
مرگ
این کوچ نابهنگام تو ....
که هر شب
مثل گلوله ی سرد
قلب کابوس های مرا نشانه می گیرد
تو را در هیچ صبحی !
به آغوش من باز نخواهد گرداند .....
f👈
مثل آن پرنده ی مهاجر
که سینه ی جفتش را
گلوله ی سرخ شکارچی جوان درید
دلتنگم
و میدانم هیچ فصلی !
دوباره
پرنده ی غمگین را
به آن تالاب خونین کوچ نخواهد داد ...
دلتنگم
و یادت را هر شب !
در بستری سرد به آغوش می کشم
و خوب می دانم
مرگ
این کوچ نابهنگام تو ....
که هر شب
مثل گلوله ی سرد
قلب کابوس های مرا نشانه می گیرد
تو را در هیچ صبحی !
به آغوش من باز نخواهد گرداند .....
f👈
۳.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.