مرسی که رفتی پارت ۱۶
+برنج خیس کردم اسکلت کردم بابا هریی
بدون اینکه حرف بزنه رفت خودم از حرفم خندم گرفته بود مرخص شدم خیلی خسته شده بودم از بیمارستان و قرص و دارو بالاخره روز عروسیمون رسید وقتی ارایشگاهم تموم شد محمد اومد دنبالم رفتم بیرون از سالن پشت به من داده بود زدم رو شونش با ذوق برگشتم سمتم باورمون نمیشد بعد اون همه سخته بالاخره داریم میرسیم به هم
محمد:سلام خانومم
لپمو بوسید
+سلام عشقم
محمد:چه خوشکل شدی
+مرسی توهم خوشکل شدی
لبخند دلبری زد و گل رو بهم داد رفتیم تالار قصر ایلین خیلی هیجان داشتم دست تو دست رفتیم داخل همه دست و جیغ میزدن من و محمد خیلی واسه رقص تمرین کردیم خیلی رو رقص محمد کار کردم اخرش باز کار خودشو کرد کلاس تانگو رفته بود واسمون اهنگ یه دل میگه برم از عارف رو گزاشتن رقصیدیم وقتی بابام اومد باهام برقصه واسمون اهنگ یه دختری دارم شاه نداره رو گزاشتن بغض داشت خفم میکرد بابام و مامانمو بغل کردم وقتی نوبت امیر رسید نتونستیم طاقت بیاریم و تو بغلهم گریه کردیم واسم سخت بود خب واسه هر دختری سخته اخرای عروسی دوستای من و دوستای محمد دعوا کردن و هی بهم تیکه مینداختن و شعر میخوندن
دوستای من:سنگ رو زدیم به هاون دوستای داماد چه گاون
دیگه زبون پسرا هم بی ادب دیگه نگم بهتره رفتیم خونه مستقیم رفتم حموم وقتی اومدم بیرون محمد رو نبود رفتم تو حال دیدم تو ظرف چیپس و پفک و کرانچی و اینا گزاشته کنارشون هم پاستیل و نوتلا و لواشک یه فیلم عاشقانه ترکی رو گزاشته بود رفتم پیششم و سرم رو گزاشتم رو پاش و با موهام بازی میکرد فیلم تموم شد بلند شدم و لبامو اروم بوسید و بلندم کرد برد تو اتاق......بقیش رو بیخیال بشیم😂فردا اون روز رو تو دفتر خاطراتم نوشتم
بهترین روز زندگیم
1400/1/5
بهترین روز زندگیم بود الان که دارم اینو مینویسم محمد هم کنارمه اینو نوشتم که بدونید بعضی از ادما همینن میان که نمونن من یاد گرفتم عشق یا دوستی که اولش دعوا نباشه عشق یا دوستی نیس امیدوارم خوشتون اومده باشه
ممنون میشم نظرتون رو بگین بهم🥺از رمان راظی بودین؟
بدون اینکه حرف بزنه رفت خودم از حرفم خندم گرفته بود مرخص شدم خیلی خسته شده بودم از بیمارستان و قرص و دارو بالاخره روز عروسیمون رسید وقتی ارایشگاهم تموم شد محمد اومد دنبالم رفتم بیرون از سالن پشت به من داده بود زدم رو شونش با ذوق برگشتم سمتم باورمون نمیشد بعد اون همه سخته بالاخره داریم میرسیم به هم
محمد:سلام خانومم
لپمو بوسید
+سلام عشقم
محمد:چه خوشکل شدی
+مرسی توهم خوشکل شدی
لبخند دلبری زد و گل رو بهم داد رفتیم تالار قصر ایلین خیلی هیجان داشتم دست تو دست رفتیم داخل همه دست و جیغ میزدن من و محمد خیلی واسه رقص تمرین کردیم خیلی رو رقص محمد کار کردم اخرش باز کار خودشو کرد کلاس تانگو رفته بود واسمون اهنگ یه دل میگه برم از عارف رو گزاشتن رقصیدیم وقتی بابام اومد باهام برقصه واسمون اهنگ یه دختری دارم شاه نداره رو گزاشتن بغض داشت خفم میکرد بابام و مامانمو بغل کردم وقتی نوبت امیر رسید نتونستیم طاقت بیاریم و تو بغلهم گریه کردیم واسم سخت بود خب واسه هر دختری سخته اخرای عروسی دوستای من و دوستای محمد دعوا کردن و هی بهم تیکه مینداختن و شعر میخوندن
دوستای من:سنگ رو زدیم به هاون دوستای داماد چه گاون
دیگه زبون پسرا هم بی ادب دیگه نگم بهتره رفتیم خونه مستقیم رفتم حموم وقتی اومدم بیرون محمد رو نبود رفتم تو حال دیدم تو ظرف چیپس و پفک و کرانچی و اینا گزاشته کنارشون هم پاستیل و نوتلا و لواشک یه فیلم عاشقانه ترکی رو گزاشته بود رفتم پیششم و سرم رو گزاشتم رو پاش و با موهام بازی میکرد فیلم تموم شد بلند شدم و لبامو اروم بوسید و بلندم کرد برد تو اتاق......بقیش رو بیخیال بشیم😂فردا اون روز رو تو دفتر خاطراتم نوشتم
بهترین روز زندگیم
1400/1/5
بهترین روز زندگیم بود الان که دارم اینو مینویسم محمد هم کنارمه اینو نوشتم که بدونید بعضی از ادما همینن میان که نمونن من یاد گرفتم عشق یا دوستی که اولش دعوا نباشه عشق یا دوستی نیس امیدوارم خوشتون اومده باشه
ممنون میشم نظرتون رو بگین بهم🥺از رمان راظی بودین؟
۴.۶k
۰۸ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.