محمد :
محمد :
از پرستار اجازه گرفتم گفتم میخواد دوستشو ببینه پرستار گفت ویلچر ببرید براش تا بشینه ببریدش پیشش
رفتم ویلچر رو برداشتم بردم تو اتاق مهسا.....
3 دقیقه بعد
داشتیم میرفتیم تو اتاق عسل بردمش تو اتاق که گوشیم زنگ خورد
رفتم بیرون دیدم نوشته سینا
محمد؛ الو بله سینا
سینا محمد بچها کی مرخص میشن
محمد :نمیدونم فک کنم امشب اینجا باشن
سینا: نمیخوای به پدر مادرش بگی
محمد : پدرش مرده مادرشم ولش کرده رفته
تنها زندگی میکنه
سینا : باش داداش منم امشب میمونم
محمد : نه تو برو
سینا نه داداش نمیشه فعلا کاری نداری
محمد : نه داداش برو خدافظ
گوشی رو قط کردم پرستار اومد گفت میخوام سرم وصل کنم باید بیاد اتاق خودش
گفتم چشم رفتم به مهسا گفتم میخوان سرم وصل کنن بهت
بردمش تو اتاق کمک کردم بشینه رو تخت سرم رو وصل کردن
کعععععععععععععععععع
منحرف نشید
از پرستار اجازه گرفتم گفتم میخواد دوستشو ببینه پرستار گفت ویلچر ببرید براش تا بشینه ببریدش پیشش
رفتم ویلچر رو برداشتم بردم تو اتاق مهسا.....
3 دقیقه بعد
داشتیم میرفتیم تو اتاق عسل بردمش تو اتاق که گوشیم زنگ خورد
رفتم بیرون دیدم نوشته سینا
محمد؛ الو بله سینا
سینا محمد بچها کی مرخص میشن
محمد :نمیدونم فک کنم امشب اینجا باشن
سینا: نمیخوای به پدر مادرش بگی
محمد : پدرش مرده مادرشم ولش کرده رفته
تنها زندگی میکنه
سینا : باش داداش منم امشب میمونم
محمد : نه تو برو
سینا نه داداش نمیشه فعلا کاری نداری
محمد : نه داداش برو خدافظ
گوشی رو قط کردم پرستار اومد گفت میخوام سرم وصل کنم باید بیاد اتاق خودش
گفتم چشم رفتم به مهسا گفتم میخوان سرم وصل کنن بهت
بردمش تو اتاق کمک کردم بشینه رو تخت سرم رو وصل کردن
کعععععععععععععععععع
منحرف نشید
۲.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.