پارت۶
#عشق_حسود_من
+........
_الانم میرم بیرون...... بر گشتم ببینم خونه نیسیتی من میدونم و تو......
ویو چند ساعت بعد
+*تو خونه بودم که تهیونگ اومد.......انگار خیلی خسته بود و رفت تو اتاقش...... منم گفتم بزار به کاری کنم خستگیش کمتر شه..... براش یه قهوه درست کردم و بردم اتاقش.... در زدم و گفت بیا تو...... رفتم تو و فهوه رو کذاستم رو میز.....*
+گفتم خسته ای برات قهوه اوردم..... من میرم...
_من قهوه نمیخام.....
+قهوه خستگی رو برطرف میکنه......
_ولی توت فرنگی بیشتر😈
+اگه توت فرنگی میخای الان برات میارم....
_اینجا الان یه توت فرنگی دارم.....
+کجاست؟...... بگو برات بیارم......
_بیا جلو...... بهت بگم کجاست......
+باشه.....(میاد جلو)
اد یوری:(ا. ت انقدر نزدیک تهیونگ شده بود که میتونست بشماره تهیونگ چند تا نفس میکشه....... که یدفعه تهیونگ میره جلو و ل//باشو میزاره رو ل//بای ا. ت و محکم م/ک میزنه........ بعد از ۱۰ مین جدا میشه و هردو نفس نفس میزنن........)
+هییییییی تو که گفتی میخای بم بگی کجاست..... چرا همچین کاری کردی؟(صورتش از خجالت قرمز شده)
_خب منم گفتم توت فرنگی.....تو خودت توت فرنگی ای......
+اصلا شوخی خوبی نبود......
_این شوخی نبود بیب......
+چی 😳ـ... بیب؟.....
_اوهوم..... بیب......(نیشخند)
+قهوه تو هوردی بیا پایین..... دیگه ولش کن قهوه ت سرد شد..... بیا پایی شام بخور......
_باشه...... تو برو من لباسامو عوض کنم میام..
+باشه...... راستی میتونم یکی رو ببینم؟......
_کی؟......
+خب دیگه...... یکی هست که باید ببینمش......
_خب منم گفتم کی؟........
+یکی دیگه...... میشه انقدر سوال نپرسی؟.....
_تا نگی کیه منم نمیزارم......
+میخام اون وو رو ببینم...... باید یه چیزی حتما ازش بپرسم......
_نه نمیشه.....
+ولی......
_ولی نداریم گفتم که نمیشه.....
+میدونستم انقدر سنگ دلی(گریع)
_هییییی یادت رفته گفتم هر وقت کاری کنی که من عصبانی بشم تنبیه میشی؟.......
+برام مهم نیس..... هر چقدر میخای بیا منو بزن...... تو که دلت از سنگه......(گریه)(از اتاق میره بیرون......)
_اَیششششش...... خودم باید یه روز یه تنبیه حسابی کنمش........
خب اینم پارت۶
حمایت کنید قشنگام🥹❤
+........
_الانم میرم بیرون...... بر گشتم ببینم خونه نیسیتی من میدونم و تو......
ویو چند ساعت بعد
+*تو خونه بودم که تهیونگ اومد.......انگار خیلی خسته بود و رفت تو اتاقش...... منم گفتم بزار به کاری کنم خستگیش کمتر شه..... براش یه قهوه درست کردم و بردم اتاقش.... در زدم و گفت بیا تو...... رفتم تو و فهوه رو کذاستم رو میز.....*
+گفتم خسته ای برات قهوه اوردم..... من میرم...
_من قهوه نمیخام.....
+قهوه خستگی رو برطرف میکنه......
_ولی توت فرنگی بیشتر😈
+اگه توت فرنگی میخای الان برات میارم....
_اینجا الان یه توت فرنگی دارم.....
+کجاست؟...... بگو برات بیارم......
_بیا جلو...... بهت بگم کجاست......
+باشه.....(میاد جلو)
اد یوری:(ا. ت انقدر نزدیک تهیونگ شده بود که میتونست بشماره تهیونگ چند تا نفس میکشه....... که یدفعه تهیونگ میره جلو و ل//باشو میزاره رو ل//بای ا. ت و محکم م/ک میزنه........ بعد از ۱۰ مین جدا میشه و هردو نفس نفس میزنن........)
+هییییییی تو که گفتی میخای بم بگی کجاست..... چرا همچین کاری کردی؟(صورتش از خجالت قرمز شده)
_خب منم گفتم توت فرنگی.....تو خودت توت فرنگی ای......
+اصلا شوخی خوبی نبود......
_این شوخی نبود بیب......
+چی 😳ـ... بیب؟.....
_اوهوم..... بیب......(نیشخند)
+قهوه تو هوردی بیا پایین..... دیگه ولش کن قهوه ت سرد شد..... بیا پایی شام بخور......
_باشه...... تو برو من لباسامو عوض کنم میام..
+باشه...... راستی میتونم یکی رو ببینم؟......
_کی؟......
+خب دیگه...... یکی هست که باید ببینمش......
_خب منم گفتم کی؟........
+یکی دیگه...... میشه انقدر سوال نپرسی؟.....
_تا نگی کیه منم نمیزارم......
+میخام اون وو رو ببینم...... باید یه چیزی حتما ازش بپرسم......
_نه نمیشه.....
+ولی......
_ولی نداریم گفتم که نمیشه.....
+میدونستم انقدر سنگ دلی(گریع)
_هییییی یادت رفته گفتم هر وقت کاری کنی که من عصبانی بشم تنبیه میشی؟.......
+برام مهم نیس..... هر چقدر میخای بیا منو بزن...... تو که دلت از سنگه......(گریه)(از اتاق میره بیرون......)
_اَیششششش...... خودم باید یه روز یه تنبیه حسابی کنمش........
خب اینم پارت۶
حمایت کنید قشنگام🥹❤
۳۳۶
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.