هفت ارباب من پارت ۲
منم رفتم نزدیک پله هارو تمیز کنم که یه دفه یه کفش اومد جلوم سرمو گرفتم بالا تهیونگ بود خم شدو یکم نگام میکرد تهیونگ: ببین تو آدم دستو پاچلفتی هستی امشبم ما یه مهمون خیلی مهم داریم پس گند نزن گرفتی
بازم شروع کرد به متلک انداختنو سریع رفت انگاری متلک نندازه میمیره
شوگا : هی تو ا/ت: با منی شوگا: آره اینارو بسپار دست یکی دیگه برو تو اشپز خونه مینجا دستنهاس باید حداقل ۳۲ مدل غذا درست کنید ا/ت:۳۲تا!!! مگه فقط یه مهمون نداریم جی هوپ اومد پایینو گفت : چرا ولی همچی باید عالی باشه اصل معاملم با تهیونگ پس چیزیرو خراب نکن جین حرفشو تموم کرد: دست و پاچلفتی
ا/ت: نه حواسم هست اونارو سپردم دست یور خودمم رفتم پیش مینجا مینجا : بیا این ۱۶ تا غذارو تو درست کن ۱۶ تا دیگم من_پرش زمانی _ مینجا : یومی تو پفک فلفلی بستنی رو ببر یور تو سالاد ماهی و سس ماهی رو ببر ا/ت توهم سوپو مرغ گریل شده رو ببر بجنبین رفتم مهمونمشون یه آدم چاق و عینکی و کچل بود و بی صبرانه منتظر غذا بود تهیونگم کنارش نشسته بودو باهم خوشو بش میکردن یهو مرده سوپو تو دست من دیدو گفت : دختر جون اون سوپ بده من ا/ت: ام بله بفرمایید خواستم برم که یه دفه لیز خوردم تمام سوپا ریخت رو اون مرده تهیونگ نگاه پر از اصبانیتی کردو گفت : بزارین دستشویی رو بهتون نشون بدم یومییی یومی: بله ارباب تهیونگ: برو یه حوله بیار یومی : چشم _پرش زمانی _ بعد از اینکه اون ماجرا گذشت همه نشستن رو مبل تا معامله رو شروع کنن مینجا: اگه میخوای امشب از کمربند تهیونگ کتک نخوری مثل آدم این نوشیدنی رو ببر ا/ت: باشه -ناله- انگاری اصلا امشب شب من نبود در شیشه شل بود و دوباره لیز خوردم روش نوشیدنی ریخت بعد یه سوسک رو صورتش بود منم نتونستم خودم کنترل کنم زدم رو سوسکه ولی اون فکر کرد خوابوندم تو گوشش ای خداااا تهیونگ: من واقعا معذرت میخوام اون مرده: میدونی چیه آقای کیم تهیونگ فکر کنم واس امشب به اندازه کافی تحقیر شدم شب بخیر اون مرد رفت بیرون بعد تهیونگ موهام کشیدو بزور بردم تو اتاقش کمر بندشو دراورد ولی یه دفه جیمین از راه رسید جیمین : تهیونگ ولش کن بره من خودم با اون یارو درباره بوتیکت صحبت میکنم تهیونگ: باشه هی توام برو گمشو بیرون ا/ت: بله چشم
بازم شروع کرد به متلک انداختنو سریع رفت انگاری متلک نندازه میمیره
شوگا : هی تو ا/ت: با منی شوگا: آره اینارو بسپار دست یکی دیگه برو تو اشپز خونه مینجا دستنهاس باید حداقل ۳۲ مدل غذا درست کنید ا/ت:۳۲تا!!! مگه فقط یه مهمون نداریم جی هوپ اومد پایینو گفت : چرا ولی همچی باید عالی باشه اصل معاملم با تهیونگ پس چیزیرو خراب نکن جین حرفشو تموم کرد: دست و پاچلفتی
ا/ت: نه حواسم هست اونارو سپردم دست یور خودمم رفتم پیش مینجا مینجا : بیا این ۱۶ تا غذارو تو درست کن ۱۶ تا دیگم من_پرش زمانی _ مینجا : یومی تو پفک فلفلی بستنی رو ببر یور تو سالاد ماهی و سس ماهی رو ببر ا/ت توهم سوپو مرغ گریل شده رو ببر بجنبین رفتم مهمونمشون یه آدم چاق و عینکی و کچل بود و بی صبرانه منتظر غذا بود تهیونگم کنارش نشسته بودو باهم خوشو بش میکردن یهو مرده سوپو تو دست من دیدو گفت : دختر جون اون سوپ بده من ا/ت: ام بله بفرمایید خواستم برم که یه دفه لیز خوردم تمام سوپا ریخت رو اون مرده تهیونگ نگاه پر از اصبانیتی کردو گفت : بزارین دستشویی رو بهتون نشون بدم یومییی یومی: بله ارباب تهیونگ: برو یه حوله بیار یومی : چشم _پرش زمانی _ بعد از اینکه اون ماجرا گذشت همه نشستن رو مبل تا معامله رو شروع کنن مینجا: اگه میخوای امشب از کمربند تهیونگ کتک نخوری مثل آدم این نوشیدنی رو ببر ا/ت: باشه -ناله- انگاری اصلا امشب شب من نبود در شیشه شل بود و دوباره لیز خوردم روش نوشیدنی ریخت بعد یه سوسک رو صورتش بود منم نتونستم خودم کنترل کنم زدم رو سوسکه ولی اون فکر کرد خوابوندم تو گوشش ای خداااا تهیونگ: من واقعا معذرت میخوام اون مرده: میدونی چیه آقای کیم تهیونگ فکر کنم واس امشب به اندازه کافی تحقیر شدم شب بخیر اون مرد رفت بیرون بعد تهیونگ موهام کشیدو بزور بردم تو اتاقش کمر بندشو دراورد ولی یه دفه جیمین از راه رسید جیمین : تهیونگ ولش کن بره من خودم با اون یارو درباره بوتیکت صحبت میکنم تهیونگ: باشه هی توام برو گمشو بیرون ا/ت: بله چشم
۷.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.