رویای اشنا part 41
ویو جونگ کوک
تهیونگ و کیونگ که رفتن بیرون، شوگا و یونجی هم که رفتن توی اتاق فیلم ببینن الان من مونده بودم با جونگ هوان که داشت فیلم بتمن میدید.
_بتمن دوست داری؟
+اره خیلیی
_😐فکر کنم قبل از اینکه به سرپرستی بگیریمت به سنت نگاه نکردم
+هر هر هر اقای نمک😒
_هر هر هر خانم کوچولو
+هعی خدا من میخوام اروم باشم، خودت میبینی که نمیزازه
_مثلا اروم نباشی چه اتفاقی میوفت؟
+این اتفاقـ..
یدفعه بلند شد و افتاد دنبالم منم سریع بلند شدم و فرار کردم دور مبل میدوییدم و اونم دنبالم میکرد که یدفعه وایسادم و بغلش کردم.
+هعی منو بزار زمین
_نمیخوام
+یعنی چی نمیخوای؟
_ازم معذرت خواهی کن که بزارمت زمین
+نمیخوام
_اوکی هرجور راحتی
رفتم به سمت استخر و جونگ هوان رو بالای استخر نگه داشتم.
+نه نه لطفا منو ننداز تو اب😨
_شنا بلد نیستی مگه؟
+چرا ولی از عمق میترسم
رفتم و کنار قسمت کم عمق استخر وایسادم.
+نه ببخشید ببخشید
_الان دیگه فایده نداره😌
و انداختمش توی اب
سرشو اورد بالا و هی دست و پا میزد ولی عمق کم بود چرا اینجوری میکرد؟
+من که گفتم ببخشید چرا اینکارو کردی؟
_دیر گفتی
+حداقل کمکم کن بیام بالا
_باشه
میخواستم کمکش کنم که چون کنار استخر خیس بود منم افتادم توی استخر
_چقدر اب سرده
+فکر کردی برای چی من بال بال میزدم
_گفتم شاید میخوای پرواز کنی 😂
این حرفو که زدم یکم اب ریخت روی من و منم همین کارو کردم. یکم بعد هردومون خسته شدیم.
+😂
_😂
یه دفعه در عمارت باز شد و ماشین تهیونگ اومد داخل. تهیونگ و کیونگ پیاده شدن و با تعجب مارو نگاه میکردن
٪اینجا چخبره؟
_هیچی یه دعوای کوچولو بود
÷معلومه، جونگ هوان الان سرما میخوری بیا بیرون.
_من سرما نمیخورم؟ 😐
÷چرا ولی جونگ هوان بدنش ضعیف تره
_اها پس شما برین داخل ما میایم
٪باشه
بعد از اینکه تهیونگ و کیونگ رفتن من و جونگ هوان اومدیم بیرون و من جونگ هوان و بغل کردم و بردمش داخل عمارت و رفتم طبقه ی بالا و جونگ هوان رو گذاشتم توی اتاقش.
_لباسات رو عوض کن سرما نخوری😊
+باش توهم عوض کن تا سرما نخوری🙂
رفتم توی اتاق خودم. وایی یعنی اون نگران منه؟ نکنه اونم منو دوست داره؟ امشب وقت نشد بهش اعتراف کنم ولی فردا حتما اعتراف میکنم. لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون. +جونگ کوک ما میخواییم جرئت حقیقت بازی کنیم تو میای؟
_اره
رفتم و نشستم پیششون.....
ادامه دارد..
شرطا: ۴تا لایک و ۷ تا کامنت❤❤❤
تهیونگ و کیونگ که رفتن بیرون، شوگا و یونجی هم که رفتن توی اتاق فیلم ببینن الان من مونده بودم با جونگ هوان که داشت فیلم بتمن میدید.
_بتمن دوست داری؟
+اره خیلیی
_😐فکر کنم قبل از اینکه به سرپرستی بگیریمت به سنت نگاه نکردم
+هر هر هر اقای نمک😒
_هر هر هر خانم کوچولو
+هعی خدا من میخوام اروم باشم، خودت میبینی که نمیزازه
_مثلا اروم نباشی چه اتفاقی میوفت؟
+این اتفاقـ..
یدفعه بلند شد و افتاد دنبالم منم سریع بلند شدم و فرار کردم دور مبل میدوییدم و اونم دنبالم میکرد که یدفعه وایسادم و بغلش کردم.
+هعی منو بزار زمین
_نمیخوام
+یعنی چی نمیخوای؟
_ازم معذرت خواهی کن که بزارمت زمین
+نمیخوام
_اوکی هرجور راحتی
رفتم به سمت استخر و جونگ هوان رو بالای استخر نگه داشتم.
+نه نه لطفا منو ننداز تو اب😨
_شنا بلد نیستی مگه؟
+چرا ولی از عمق میترسم
رفتم و کنار قسمت کم عمق استخر وایسادم.
+نه ببخشید ببخشید
_الان دیگه فایده نداره😌
و انداختمش توی اب
سرشو اورد بالا و هی دست و پا میزد ولی عمق کم بود چرا اینجوری میکرد؟
+من که گفتم ببخشید چرا اینکارو کردی؟
_دیر گفتی
+حداقل کمکم کن بیام بالا
_باشه
میخواستم کمکش کنم که چون کنار استخر خیس بود منم افتادم توی استخر
_چقدر اب سرده
+فکر کردی برای چی من بال بال میزدم
_گفتم شاید میخوای پرواز کنی 😂
این حرفو که زدم یکم اب ریخت روی من و منم همین کارو کردم. یکم بعد هردومون خسته شدیم.
+😂
_😂
یه دفعه در عمارت باز شد و ماشین تهیونگ اومد داخل. تهیونگ و کیونگ پیاده شدن و با تعجب مارو نگاه میکردن
٪اینجا چخبره؟
_هیچی یه دعوای کوچولو بود
÷معلومه، جونگ هوان الان سرما میخوری بیا بیرون.
_من سرما نمیخورم؟ 😐
÷چرا ولی جونگ هوان بدنش ضعیف تره
_اها پس شما برین داخل ما میایم
٪باشه
بعد از اینکه تهیونگ و کیونگ رفتن من و جونگ هوان اومدیم بیرون و من جونگ هوان و بغل کردم و بردمش داخل عمارت و رفتم طبقه ی بالا و جونگ هوان رو گذاشتم توی اتاقش.
_لباسات رو عوض کن سرما نخوری😊
+باش توهم عوض کن تا سرما نخوری🙂
رفتم توی اتاق خودم. وایی یعنی اون نگران منه؟ نکنه اونم منو دوست داره؟ امشب وقت نشد بهش اعتراف کنم ولی فردا حتما اعتراف میکنم. لباسمو عوض کردم و رفتم بیرون. +جونگ کوک ما میخواییم جرئت حقیقت بازی کنیم تو میای؟
_اره
رفتم و نشستم پیششون.....
ادامه دارد..
شرطا: ۴تا لایک و ۷ تا کامنت❤❤❤
۲.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.