پارت پنجم
پسرا حاضر شدن رفتن بار بهم سلام کردن احوال همو پرسیدن
ویو کوک
احساس نگاهی سنگینی رو خودم میکردم برگشتم تا بینم اون فرد کیه با تهیونگ چشم به چشم شدم خیلی جذاب شده بود از سر جام خواستم بلند شم که اون دختر گاو دیدم
تا دید دارم نگاش میکنم به سمتم دوید
میون : سلام ددی
کوک : بینم تغریبمون میکنی
میون : نه
کوک : او باشه حلام گمشو
میون : چرا باید گم شم
کوک : از جلو چشام خفه شو ( داد )
که میون گذاشت رفت
ببخشید کم بود
حمایت کنید تا بیشتر بزارم
کامنتم بزارین
کارن نظر ؟
ویو کوک
احساس نگاهی سنگینی رو خودم میکردم برگشتم تا بینم اون فرد کیه با تهیونگ چشم به چشم شدم خیلی جذاب شده بود از سر جام خواستم بلند شم که اون دختر گاو دیدم
تا دید دارم نگاش میکنم به سمتم دوید
میون : سلام ددی
کوک : بینم تغریبمون میکنی
میون : نه
کوک : او باشه حلام گمشو
میون : چرا باید گم شم
کوک : از جلو چشام خفه شو ( داد )
که میون گذاشت رفت
ببخشید کم بود
حمایت کنید تا بیشتر بزارم
کامنتم بزارین
کارن نظر ؟
۳.۲k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.