عشق سخت گیر من پارت6
-:دل تو دلم نبود نتونستم تحمل کنم و وارد اتاق شدم با صحنه ای که دیدم دست و پام یخ زد میخواست خودش رو بندازه
بدو بدو رفتم پیشش
-:اتتتتتت دستش رو گرفتم و افتاد بغلم گزاشتمش روی تخت و روش نشستم ملافه باز شد و لخت بود اما بغلش کرده بودم بدنش رو نمیدیدم ولی حس میکردم
+:بهم خیلی نزویک بود جوری که نفساش رو حس میکردم بی صدا داشتم گریه میکردم بعد ولم کرد ولی روم نشسته بود
-:دیدم داره گریه میکنی منم بغض کرده بودم و یهو قطره اشکی از چشمم سرازیر شد
+:تو چرا گریه میکنی مگه من بهت اهمیتی دارم؟ اگه من خودم رو نکشم خلاصه تو باز کتک میزنی و تجاوز میکنی مگه نه جعون جونگکوک(با گریه ی شدید)
-:معلومه که نه من دوست دارم این اولین و آخرین سیلی بود که بهت زدم اگه دوباره بزنم خودم رو میکشم و بهت قول میدم که تا وقتی خودت نخوای رابطه نداشته باشیم
+:نمیدونم چرا ولی به حرفاش اعتماد داشتم
-:از گردنش آروم بوسیدم ملافه رو آوردم و پیچیدم دورش و بغلش کردم
-:عذر میخوام
+:.....
-:بعد از لبش بوس کردم و اومدم بیرون
+:قلبم تند تند میزد خیای خسته بودم لباس ها رو پوشیدم و خوابیدم
*یک ساعت بعد*
تق تق تق
+:(یکی در زد و من و از خواب بیدار کرد) بفرمایید
":آقای جعون گفتن بیاین شام
+:الان میام رفتم پایین کنار کوک نشستم
-:شب به مهمونی دعوتیم تو هم به عنوان........
خوب پارت بعدی زیادی +18 لطفا اگه کسی جنبه نداره نبینع خیلی فکر کردم که اونجوری بنویسم یا نه ولی در آخر تصمیم گرفتم اونجوری بنویسم💖💖💖💖💖
دوستونننن دارممممم💜
خماریییییی😎😎😎
5 لایک برای پارت بعدی کافیه👾👿
باییییییییی خوشگلاممم
بدو بدو رفتم پیشش
-:اتتتتتت دستش رو گرفتم و افتاد بغلم گزاشتمش روی تخت و روش نشستم ملافه باز شد و لخت بود اما بغلش کرده بودم بدنش رو نمیدیدم ولی حس میکردم
+:بهم خیلی نزویک بود جوری که نفساش رو حس میکردم بی صدا داشتم گریه میکردم بعد ولم کرد ولی روم نشسته بود
-:دیدم داره گریه میکنی منم بغض کرده بودم و یهو قطره اشکی از چشمم سرازیر شد
+:تو چرا گریه میکنی مگه من بهت اهمیتی دارم؟ اگه من خودم رو نکشم خلاصه تو باز کتک میزنی و تجاوز میکنی مگه نه جعون جونگکوک(با گریه ی شدید)
-:معلومه که نه من دوست دارم این اولین و آخرین سیلی بود که بهت زدم اگه دوباره بزنم خودم رو میکشم و بهت قول میدم که تا وقتی خودت نخوای رابطه نداشته باشیم
+:نمیدونم چرا ولی به حرفاش اعتماد داشتم
-:از گردنش آروم بوسیدم ملافه رو آوردم و پیچیدم دورش و بغلش کردم
-:عذر میخوام
+:.....
-:بعد از لبش بوس کردم و اومدم بیرون
+:قلبم تند تند میزد خیای خسته بودم لباس ها رو پوشیدم و خوابیدم
*یک ساعت بعد*
تق تق تق
+:(یکی در زد و من و از خواب بیدار کرد) بفرمایید
":آقای جعون گفتن بیاین شام
+:الان میام رفتم پایین کنار کوک نشستم
-:شب به مهمونی دعوتیم تو هم به عنوان........
خوب پارت بعدی زیادی +18 لطفا اگه کسی جنبه نداره نبینع خیلی فکر کردم که اونجوری بنویسم یا نه ولی در آخر تصمیم گرفتم اونجوری بنویسم💖💖💖💖💖
دوستونننن دارممممم💜
خماریییییی😎😎😎
5 لایک برای پارت بعدی کافیه👾👿
باییییییییی خوشگلاممم
۲.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.