proud love پارت7
ی ماهی میشد اینجام تو عمارت جیمین تو این مدت جیمین رفته بود سفر کار و منم عمارتو ترکونده بودم زخم کمرمم خوب بود ایشش امروز برمیگرده تمام خدمتکارا داشتن عمارتو درست میکردن عزا گرفته بودم داره میاد
ات..وایی جیسووو از ی طرف خوشحالم از طرفیی دیگهه حوصلشو ندارم
جیسو.اوو برای چی خوشحالی
ات. نمیدونم انگار ی حسایی نسبت ب اقای بد اخلاق دارم
خواستیم چیزی بگیم ک همه صف وایسادن درو باز کردن اومد داخل بهش تعظیم میکردن منم بی اهمیت داشتم میرفتم تو اتاقم
جیمین. ات بیا تو اتاقم
ایشش خرر همشم بامن کار داره
رفتم تو اتاق درو بستم کوبیده شدم ب دیوار سوزشی توگردنم حس کردم اخی گفتم جیمین داشت گردنمو مک میزد خواستم چیز بگم ک بیهوش شدم
جیمین.
از مسافرت ک برگشتمواقعا تشنه بودم تنها خون ات میتونست خوبم کنه گفتم بیاد تو اتاقم زیر لب قرقر کرد چون خون اشام بودم فهمیدم چی گفت اومد تو اتاقم بدون لحظه ای مکث شروع کردم مکیدن خونش بیهوش شد دست کشیدم زبونموکشیدم رو زخمش تا معلوم نشه ی تیکه از حافظه این لحظشم پاک کردم بردم تو اتاقش گذاشتم
ات
بیدار شدم ای خدااا من چرا انقدررر میخوابم کشو قوصی ب کمرم دادم بلند شدم رفتم حموم اومدم بیرون لباسمو عوض کردم
رفتم پایین تو حیاط من باید از اینجا برم تا بتونم برادرمو پیداکنم امروز همون روزیه ک از هم جدا شدیم باید یجوری برم زیر اون درخته شب وقت عوض کردن شیفته بادیگاردا بود وسایلمو با عکسم ک داداشم توش بودو بر داشتم رفتم پایین یواشکی و اروم رفتم بیرون درو بستم
ات. اخیشش کسی نفهمید
مجبور بودم پیاده برم رفتم نزدیکای نصفه شب بود رسیدم ب همون پارک زیر اون درخت وسایلمو گذاشتمو رفتم طرف درخت بغلش کردم بغضم گرفت مشغول دیدن عکسمون با هم بودم ک زیر این درخت انداختیم
جیمین. با صدای ترسناک گفتم بهت هشدار دادم
دستمو گرفت کشید تقلا میکردم ات. باز ن خواهش میکنم من فقط اومده بودم دنبال کسی ولم کن هق
جیمین. نیش خند زدم قبل اینکه بری باید ب فکرش بودی شروع کرد ضربه زدن با شلاق جیمین. با داد از این ب بعد هرشببب باید اینجا باشیی ببینم نیومدی دو برابر این شکنجت میدم
گریه کردم با هر ضربش جیغ میزدم
جیمین
خواستم برم اتاق ات باید ببینم این حس لعنتیی چیه اه من ی ادم مغرورم حتما عاشق نمیشم مگه نه کی ب اون دختره رو مخ اهمیت میده رفتم اتاقش دیدم نیست از پنجره بیرونو نگا کردم داشت میرفت بیرون خونم ب جوش اومد رفتم دنبالش
چند روز بعد
هر شب کارش این بود منو شکنجه بده دیگه تحملم کم بود نمیتونستم جیسو داشت زخمامو پماد میزد
ات. هر شب همینه تو هر شب هعی میخوای بیای کرم بزنی بهشون هق
جیسو. ات گریه نکن همچی درست میشه
ات. اره با مردن من زیر دستش من مگه چند سالمه ی دختر 18ساله تحمل این چیزارو داره اخه هق
جیسو اروم بغلم کرد با کمکش باز رفتم تو اون اتاق لعنتی
جیمین
هر شب بعد زدنش میرفتم زخماشو لیس میزدم اب دهن خون اشام حداقل زخمو بهتر میکرد با هر بار زدنش انگار ی حس عذاب میگیرفتم اه بس کن لعنتی برا ی دختر بچه اینطوری میشی تو هزار تا ادم کشتی لذت بردی اینم مثل اوناس رفتم تو اتاق اومده بود شروع کردم ضربه زدن
ات
خیلی درد داشتم دیگه تحمل نکردم با گریه و داد گفتم
ات. چرا انقدررر بدییی من چیکارت کردممم مگه هاا فقط رفتمم برادرمو پیدا کنمم این بده بعد هق میومدم تو عمارت هق مگه جژ اینجا کجارو دارم ک برم هق ازتتت متنفرممممم میفهمییی متنفرمممم حالم ازت ب هم میخورههه کاش هیچوقتتت ب وجود نمیومدی ک مردم با ترستتت زندگی کننن اصلا تو چ موجودی هستی هق ک انقدر ترسناکیی هااا
جیمین.
دیگه عصبی شدم یعنی چی ازم متنفره کسی حق نداره این حرفو بهم بزنه رفتم سمتش در گوشش
جیمین. اوم من خون اشامم ی موجودی ک خون ادامای پرو دوست داره نیش خند زدم
اینم پارت 7
ات..وایی جیسووو از ی طرف خوشحالم از طرفیی دیگهه حوصلشو ندارم
جیسو.اوو برای چی خوشحالی
ات. نمیدونم انگار ی حسایی نسبت ب اقای بد اخلاق دارم
خواستیم چیزی بگیم ک همه صف وایسادن درو باز کردن اومد داخل بهش تعظیم میکردن منم بی اهمیت داشتم میرفتم تو اتاقم
جیمین. ات بیا تو اتاقم
ایشش خرر همشم بامن کار داره
رفتم تو اتاق درو بستم کوبیده شدم ب دیوار سوزشی توگردنم حس کردم اخی گفتم جیمین داشت گردنمو مک میزد خواستم چیز بگم ک بیهوش شدم
جیمین.
از مسافرت ک برگشتمواقعا تشنه بودم تنها خون ات میتونست خوبم کنه گفتم بیاد تو اتاقم زیر لب قرقر کرد چون خون اشام بودم فهمیدم چی گفت اومد تو اتاقم بدون لحظه ای مکث شروع کردم مکیدن خونش بیهوش شد دست کشیدم زبونموکشیدم رو زخمش تا معلوم نشه ی تیکه از حافظه این لحظشم پاک کردم بردم تو اتاقش گذاشتم
ات
بیدار شدم ای خدااا من چرا انقدررر میخوابم کشو قوصی ب کمرم دادم بلند شدم رفتم حموم اومدم بیرون لباسمو عوض کردم
رفتم پایین تو حیاط من باید از اینجا برم تا بتونم برادرمو پیداکنم امروز همون روزیه ک از هم جدا شدیم باید یجوری برم زیر اون درخته شب وقت عوض کردن شیفته بادیگاردا بود وسایلمو با عکسم ک داداشم توش بودو بر داشتم رفتم پایین یواشکی و اروم رفتم بیرون درو بستم
ات. اخیشش کسی نفهمید
مجبور بودم پیاده برم رفتم نزدیکای نصفه شب بود رسیدم ب همون پارک زیر اون درخت وسایلمو گذاشتمو رفتم طرف درخت بغلش کردم بغضم گرفت مشغول دیدن عکسمون با هم بودم ک زیر این درخت انداختیم
جیمین. با صدای ترسناک گفتم بهت هشدار دادم
دستمو گرفت کشید تقلا میکردم ات. باز ن خواهش میکنم من فقط اومده بودم دنبال کسی ولم کن هق
جیمین. نیش خند زدم قبل اینکه بری باید ب فکرش بودی شروع کرد ضربه زدن با شلاق جیمین. با داد از این ب بعد هرشببب باید اینجا باشیی ببینم نیومدی دو برابر این شکنجت میدم
گریه کردم با هر ضربش جیغ میزدم
جیمین
خواستم برم اتاق ات باید ببینم این حس لعنتیی چیه اه من ی ادم مغرورم حتما عاشق نمیشم مگه نه کی ب اون دختره رو مخ اهمیت میده رفتم اتاقش دیدم نیست از پنجره بیرونو نگا کردم داشت میرفت بیرون خونم ب جوش اومد رفتم دنبالش
چند روز بعد
هر شب کارش این بود منو شکنجه بده دیگه تحملم کم بود نمیتونستم جیسو داشت زخمامو پماد میزد
ات. هر شب همینه تو هر شب هعی میخوای بیای کرم بزنی بهشون هق
جیسو. ات گریه نکن همچی درست میشه
ات. اره با مردن من زیر دستش من مگه چند سالمه ی دختر 18ساله تحمل این چیزارو داره اخه هق
جیسو اروم بغلم کرد با کمکش باز رفتم تو اون اتاق لعنتی
جیمین
هر شب بعد زدنش میرفتم زخماشو لیس میزدم اب دهن خون اشام حداقل زخمو بهتر میکرد با هر بار زدنش انگار ی حس عذاب میگیرفتم اه بس کن لعنتی برا ی دختر بچه اینطوری میشی تو هزار تا ادم کشتی لذت بردی اینم مثل اوناس رفتم تو اتاق اومده بود شروع کردم ضربه زدن
ات
خیلی درد داشتم دیگه تحمل نکردم با گریه و داد گفتم
ات. چرا انقدررر بدییی من چیکارت کردممم مگه هاا فقط رفتمم برادرمو پیدا کنمم این بده بعد هق میومدم تو عمارت هق مگه جژ اینجا کجارو دارم ک برم هق ازتتت متنفرممممم میفهمییی متنفرمممم حالم ازت ب هم میخورههه کاش هیچوقتتت ب وجود نمیومدی ک مردم با ترستتت زندگی کننن اصلا تو چ موجودی هستی هق ک انقدر ترسناکیی هااا
جیمین.
دیگه عصبی شدم یعنی چی ازم متنفره کسی حق نداره این حرفو بهم بزنه رفتم سمتش در گوشش
جیمین. اوم من خون اشامم ی موجودی ک خون ادامای پرو دوست داره نیش خند زدم
اینم پارت 7
۵۴.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.