پارت فک کنم 15 İ love you
پارت فک کنم 15 İ love you
دکتر: خب ایشون حامله هستند ولی...
جیمین
که تو شک بود گفت
جیمین: ولی؟
دکتر: نباید زیاد استرس داشته باشند و چیز های سنگینی بردارند
جی هیون: باشه! میتونم ببینمش؟
دکتر: بله هنوز بی هوش هستند ولی میتونید ببینید فقط یکی...
جی هیون و جیمین و جیهوپ بدون توجه به حرف دکتر هجوم بردند تو و جی هیون شروع به صحبت کرد
جی هیون:پدرش...تویی؟
جیمین: اره منم!
جی هیون ساکت شد و جیمین تو صندل نشست و دست ا/ت رو گرفت و گفت
جیمین: نگران نباش...پدر خوبی میشم ا/ت
ا/ت به هوش اومد و چشماش رو باز کرد
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم تار میدیدم بعد که چشمام خوب دید لب باز کردم و گفتم
ا/ت:من چطور اینجا اومدم؟ چیشد برام؟
جیمین: ا/ت یه چیزی میگم ولی واکنش سریع نشون نده باشه؟
ا/ت: چی شده؟ یه حس عجیبی دارم
جیمین: حامله ای؟
ا/ت ویو
این حرف رو که شنیدم خشکم زد جیمین جیهوپ و جی هیون نگاهم میکردن و منم گفتم
ا/ت: نه باید سقطش کنم! من هنوز 21 سالمه
ویو جیمین
این حرف رو که شنیدم چنان عصبانی شدم که خواستم یه سیلی بخوابونم تو صورتش
جیمین: غلط میکنی پدرش منم منم میگم اجازه نمیدم
جی هیون: جیمین میبینی که نمیخواد پس سقطش میکنیم
ویو جیمین
ا/ت رو با عصبانیت برآید استایل بغل کردم و بلندش کردم ا/ت خواست حرف بزنه ولی جوری نگاه کردم که حرفش قطع شد جی هیون یه تماس اومد و با جیهوپ رفت تو راه ا/ت با ترس گفت
ا/ت: من نمیخوامش! خیلی زوده!
جیمین: عزیزم اینجوری نکن منم پدرشم پس حق انتخاب دارم!
ا/ت: جیمین نمیخوامش میفهمی؟ نمیخوام!
جیمین ویو
ماشین رو کنار زدم و ا/ت رو هم از ماشین پیاده کردم و نمیدونم چطور ولی یهو بی اختیار...
خب خب شرط پارت بعدی 15 لایک 20 کامنت😅
در خماری بمانید 😅🗿
دکتر: خب ایشون حامله هستند ولی...
جیمین
که تو شک بود گفت
جیمین: ولی؟
دکتر: نباید زیاد استرس داشته باشند و چیز های سنگینی بردارند
جی هیون: باشه! میتونم ببینمش؟
دکتر: بله هنوز بی هوش هستند ولی میتونید ببینید فقط یکی...
جی هیون و جیمین و جیهوپ بدون توجه به حرف دکتر هجوم بردند تو و جی هیون شروع به صحبت کرد
جی هیون:پدرش...تویی؟
جیمین: اره منم!
جی هیون ساکت شد و جیمین تو صندل نشست و دست ا/ت رو گرفت و گفت
جیمین: نگران نباش...پدر خوبی میشم ا/ت
ا/ت به هوش اومد و چشماش رو باز کرد
ویو ا/ت
چشمامو باز کردم تار میدیدم بعد که چشمام خوب دید لب باز کردم و گفتم
ا/ت:من چطور اینجا اومدم؟ چیشد برام؟
جیمین: ا/ت یه چیزی میگم ولی واکنش سریع نشون نده باشه؟
ا/ت: چی شده؟ یه حس عجیبی دارم
جیمین: حامله ای؟
ا/ت ویو
این حرف رو که شنیدم خشکم زد جیمین جیهوپ و جی هیون نگاهم میکردن و منم گفتم
ا/ت: نه باید سقطش کنم! من هنوز 21 سالمه
ویو جیمین
این حرف رو که شنیدم چنان عصبانی شدم که خواستم یه سیلی بخوابونم تو صورتش
جیمین: غلط میکنی پدرش منم منم میگم اجازه نمیدم
جی هیون: جیمین میبینی که نمیخواد پس سقطش میکنیم
ویو جیمین
ا/ت رو با عصبانیت برآید استایل بغل کردم و بلندش کردم ا/ت خواست حرف بزنه ولی جوری نگاه کردم که حرفش قطع شد جی هیون یه تماس اومد و با جیهوپ رفت تو راه ا/ت با ترس گفت
ا/ت: من نمیخوامش! خیلی زوده!
جیمین: عزیزم اینجوری نکن منم پدرشم پس حق انتخاب دارم!
ا/ت: جیمین نمیخوامش میفهمی؟ نمیخوام!
جیمین ویو
ماشین رو کنار زدم و ا/ت رو هم از ماشین پیاده کردم و نمیدونم چطور ولی یهو بی اختیار...
خب خب شرط پارت بعدی 15 لایک 20 کامنت😅
در خماری بمانید 😅🗿
۲۳۷.۴k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.