پارت ۳
پارت سوم
نام فکت🍷(خون آشام ترسناک)🍷
همین جور که خواب بودم یه دفعه درد بدی در ناحیه گردنم حس کردم جیغ زدم آه گردنم نگاه کردم دیدم کوک هست
_باز چی میخوای
+برای چی نیومدی پایین
،_چون خوابم می آمد
+خوب باشه باید می آمدی
_وای ولم کن لطفا
که یه دفعه کمرم رو گرفت چسبوند به خودش
_چیکار میکنی
+خیلی دوست دارم
_ها چی 😐
که یه دفعه گردنم رو گاز زد و می خورد
_اههههه درد داره ولم کن
+هیس
رفت سمت لبام و گاز میگرفت و میخورد منم لباش رو محکم گاز گرفتم تا ولم کنه
+آه ایش تو چیکار کردی
محکم دستش رو از کمرم گرفت و من افتادم رو تخت بعد خیمه زد روم آمد دستام رو گرفت بالا و محکم منو بوسید دیگه نمی توانستم نفس بکشم که لباش رو جدا کرد
+من رفتم بیبی وقتی کاری داشتی بیا تو اتاق من اتاق سمت راستی
خداحافظ رفت منم داشتم از خجالت میمردم نمی دونم چرا بهش حس پیدا کرده بودم حتا الآنم دلم براش تنگ شدع بود که محل ندادم خیلی گشنه بودم و تشنه رفتم بیرون اتاق اتاق سمت راستی اتاق کوک بود رفتم سمت اتاقش ولی میترسیدم که فکر بد بکنه ولش کردم خواستم برم تو اتاقم که یه دفعه پام پیچ خورد میخواستم بیوفتم که یکی منو گرفت تو بغلش بلند کرد
نگاه کردم که ببینمش ولی چشمام تار شد یه دفعه و بی حوش شدم
پایان پارت سوم 🍷
منتظر پارت چهارم باشید 🍷
نظر ها زیاد باشه تا براتون بزارم 🍷💫
نام فکت🍷(خون آشام ترسناک)🍷
همین جور که خواب بودم یه دفعه درد بدی در ناحیه گردنم حس کردم جیغ زدم آه گردنم نگاه کردم دیدم کوک هست
_باز چی میخوای
+برای چی نیومدی پایین
،_چون خوابم می آمد
+خوب باشه باید می آمدی
_وای ولم کن لطفا
که یه دفعه کمرم رو گرفت چسبوند به خودش
_چیکار میکنی
+خیلی دوست دارم
_ها چی 😐
که یه دفعه گردنم رو گاز زد و می خورد
_اههههه درد داره ولم کن
+هیس
رفت سمت لبام و گاز میگرفت و میخورد منم لباش رو محکم گاز گرفتم تا ولم کنه
+آه ایش تو چیکار کردی
محکم دستش رو از کمرم گرفت و من افتادم رو تخت بعد خیمه زد روم آمد دستام رو گرفت بالا و محکم منو بوسید دیگه نمی توانستم نفس بکشم که لباش رو جدا کرد
+من رفتم بیبی وقتی کاری داشتی بیا تو اتاق من اتاق سمت راستی
خداحافظ رفت منم داشتم از خجالت میمردم نمی دونم چرا بهش حس پیدا کرده بودم حتا الآنم دلم براش تنگ شدع بود که محل ندادم خیلی گشنه بودم و تشنه رفتم بیرون اتاق اتاق سمت راستی اتاق کوک بود رفتم سمت اتاقش ولی میترسیدم که فکر بد بکنه ولش کردم خواستم برم تو اتاقم که یه دفعه پام پیچ خورد میخواستم بیوفتم که یکی منو گرفت تو بغلش بلند کرد
نگاه کردم که ببینمش ولی چشمام تار شد یه دفعه و بی حوش شدم
پایان پارت سوم 🍷
منتظر پارت چهارم باشید 🍷
نظر ها زیاد باشه تا براتون بزارم 🍷💫
۳۴.۴k
۲۴ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.