the future p7
دریا : می گم
آریانا : جانم ؟
دریا : ی چیز دیگهم هست که احساس می کنم باید فقط ب تو بگم چون فقط به اعتماد دارم
آریانا : چی شده عزیزم بگو
دریا: امم ..هیچی ولش کن
میخواستم بهش بگم اون یارو میخواست باهام چی کار کنه( بغض) ولی احساس می کنم بهتره نگم به هیچکس، هیچوقت
آریانا : بهت اصرار نمی کنم هر وقت خواستی بگو
دریا: میگم آری من احتیاج به ی خونه وو ی تلفن دارم
آریانا : پس خونه ی خودت چی ؟ دیگه بهش احتیاج ندارم سندش دست سامانه( داداش دریا)فردا پس فردا میفروشمش ماشینمم میارم میزارم فعلا تو پارکینگ خونت اگه اشکال نداره
آریانا : باشه من به یکی از دوستام زنگ می زنم تو کار خریدو فروش خونس بهش میگم برات ی خونه ی مبله جور کنه فقط دریا پول خونت ب اندازس ؟
دریا : آره، راستی میشه امشب پیشت بمونم ؟
آریانا : دیوونه ای ؟ معلومه اصن نمیزارم که بری
دریا : مرسی
آریانا : راستی دریا مگه سامان آمریکا نیست چجوری میخوای سندو ازش بگیری ؟
دریا : نمیدونم حالا بش زنگ می زنم
آریانا : اول به مامانت اینا زنگ بزن دارن سکته می کنن
دریا : باشه
آریانا : راستی دریا فردا نمیخواد دانشگاه بیای منم نمیرم میمونم پیشت نمیخواد بیای با ریخت این پسره روهام خودتو اذیت کنی
دریا : راستی خبری ازم نگرفت ؟
آریانا : چرا سراغتو می گرفت
دریا : هومم من دیگه میرم بخوابم شب بخیر
آریانا : شب بخیر عزیزم
دریا : اصلا نمیتونستم بخوابم چشمامو که رو هم میزاشتم کابوس میدیدم همه ی اتفاقا دوباره برام زنده می شد تنها چیزی که حالمو بهتر می کرد فک کردن به پدرام بود چون خوابم نمی برد تصمیم گرفتم زنگ بزنم به مامانم اینا تا ازم خیالشون راحت شه تماس بعد از دوتا بوق ممتد وصل شد م د : الو؟
دریا : سلام مامان
م د : هههه دریا تویی عزیزکم کجا بودی تو مادر دلم هزار را رفت نمیگی من اینجا از دلشوره میمیرم خبری بهم نمیدی کلی بهت زنگ زدم آریانا گفت گوشیت خرابه درستش کن زود
دریا : باشه ، میگم مامان سامان خونس ؟
م د : سامان ؟ ن س روزه اومده ایران
دریا: واقعا
م د : آره نمیدونستی ؟
دریا : ن ........، باشه مرسی که گفتی حتما باهاش تماس می گیرم
م د : می گم دریا مطمئنی حالت خوبه دخترم؟
درید: برای ی لحظه بغضم گرفت برای اینکه چیزی نفهمه جلوی دهنمو گرفتم ی گریه کوتاه کردم سعی کردم صدامو حفظ کنم
م د : الو؟
دریا: آره من خوبم
م د : خیل خب دخترم فک کنم الان اونجا شب باشه برو بگیر بخواب
دریا : شب بخیر می بوسمت مامان
بعد از اینکه از مامان بابام خدافظی کردم گوشی آریانا رو بهش پس دادم و .....
آریانا : جانم ؟
دریا : ی چیز دیگهم هست که احساس می کنم باید فقط ب تو بگم چون فقط به اعتماد دارم
آریانا : چی شده عزیزم بگو
دریا: امم ..هیچی ولش کن
میخواستم بهش بگم اون یارو میخواست باهام چی کار کنه( بغض) ولی احساس می کنم بهتره نگم به هیچکس، هیچوقت
آریانا : بهت اصرار نمی کنم هر وقت خواستی بگو
دریا: میگم آری من احتیاج به ی خونه وو ی تلفن دارم
آریانا : پس خونه ی خودت چی ؟ دیگه بهش احتیاج ندارم سندش دست سامانه( داداش دریا)فردا پس فردا میفروشمش ماشینمم میارم میزارم فعلا تو پارکینگ خونت اگه اشکال نداره
آریانا : باشه من به یکی از دوستام زنگ می زنم تو کار خریدو فروش خونس بهش میگم برات ی خونه ی مبله جور کنه فقط دریا پول خونت ب اندازس ؟
دریا : آره، راستی میشه امشب پیشت بمونم ؟
آریانا : دیوونه ای ؟ معلومه اصن نمیزارم که بری
دریا : مرسی
آریانا : راستی دریا مگه سامان آمریکا نیست چجوری میخوای سندو ازش بگیری ؟
دریا : نمیدونم حالا بش زنگ می زنم
آریانا : اول به مامانت اینا زنگ بزن دارن سکته می کنن
دریا : باشه
آریانا : راستی دریا فردا نمیخواد دانشگاه بیای منم نمیرم میمونم پیشت نمیخواد بیای با ریخت این پسره روهام خودتو اذیت کنی
دریا : راستی خبری ازم نگرفت ؟
آریانا : چرا سراغتو می گرفت
دریا : هومم من دیگه میرم بخوابم شب بخیر
آریانا : شب بخیر عزیزم
دریا : اصلا نمیتونستم بخوابم چشمامو که رو هم میزاشتم کابوس میدیدم همه ی اتفاقا دوباره برام زنده می شد تنها چیزی که حالمو بهتر می کرد فک کردن به پدرام بود چون خوابم نمی برد تصمیم گرفتم زنگ بزنم به مامانم اینا تا ازم خیالشون راحت شه تماس بعد از دوتا بوق ممتد وصل شد م د : الو؟
دریا : سلام مامان
م د : هههه دریا تویی عزیزکم کجا بودی تو مادر دلم هزار را رفت نمیگی من اینجا از دلشوره میمیرم خبری بهم نمیدی کلی بهت زنگ زدم آریانا گفت گوشیت خرابه درستش کن زود
دریا : باشه ، میگم مامان سامان خونس ؟
م د : سامان ؟ ن س روزه اومده ایران
دریا: واقعا
م د : آره نمیدونستی ؟
دریا : ن ........، باشه مرسی که گفتی حتما باهاش تماس می گیرم
م د : می گم دریا مطمئنی حالت خوبه دخترم؟
درید: برای ی لحظه بغضم گرفت برای اینکه چیزی نفهمه جلوی دهنمو گرفتم ی گریه کوتاه کردم سعی کردم صدامو حفظ کنم
م د : الو؟
دریا: آره من خوبم
م د : خیل خب دخترم فک کنم الان اونجا شب باشه برو بگیر بخواب
دریا : شب بخیر می بوسمت مامان
بعد از اینکه از مامان بابام خدافظی کردم گوشی آریانا رو بهش پس دادم و .....
۹.۱k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.