پارت۳۶
جین به آرمی سری به نشانه تایید تکون داد و نفس کالفش رو بیرون
فرستاد.
موهای تنم سیخ شده بودن و لرزش انگشت هام رو نمیتونستم متوقف کنم.
من دقیقا چه غلطی کرده بودم؟
با کسی که همیشه برام دردسر درست کرده خوابیده بودم و حاال بعد از ده
سال تالش برای مخفی کردن راز گی بودنم, همه ازش خبر دارن.
حتی جرات نمیکردم که صفحات اجتماعیم رو باز کنم تا واکنش فن ها رو
ببینم.
با زنگ خوردن گوشی جین, نگاهم به سمتش رفت.
-الو. . . چشم. . . . گوشی. . .
موبایلش رو به سمت من گرفت و زیر لب اسم رئیس رو لب زد.
هیچ وقت دل خوشی از رئیس کمپانی های پول دوستی که به تنها به فکر
خودشون بودن نداشتم و االن میخواستم تا گردن این مرد رو پشت گوشی
بشکونم
-کیم تهیونگ. . . بخاطر توی لعنتی سهاممون همینطور داره میاد پایین و
پایین تر و اونوقت تو اونجا نشستی و تو این وضعیت دوست پسرت و
خانوادشو دعوت کردی به خونت؟
اون لعنتی از کجا خبر داشت که اونا اینجان.
-من دعوتشون نکردم. . .
اما با صدای بلندش حرفم رو قطع کرد و باعث شد تا گوشی رو از گوشم
دور کنم.
-بهرحال فقط خواستم بگم که زودتر خودتو یجا گم و گور کنی. . . نمیتونیم
برات بلیط هواپیما بگیریم چون باید کره باشی. . . پس فقط برو خونه ی یکی
از دوستا و آشناهات و تا چند وقت بیرون آفتابی نشو تا بتونیم این گندی
که زدی رو جمع کنیم. . . فهمیدی؟
با عربده آخرش پلکم پرید.
-بله فهمیدم. . .
و بعد بدون صحبت دیگه ای گوشی رو به سمت جین گرفتم تا بقیه بحث
رو ادامه بده
نگران فسخ قرارداد نبودم چون اون لعنتی جز من هیچ آیدل پولساز دیگه
ای نداشت بلکه بیشتر نگران طرفدارایی بودم که حاال مطمئنا داشتن منو
متهم به دو رو بودن ودروغگویی میکردن.
هیچ وقت نمیخواستم به این صورت بعنوان یک آیدل گی کام اوت کنم!
-توییتر رو دیدی؟
جین با کمی شک پرسید و منتظر بهم نگاه کرد.
-نه. . . دلم نمیخواد توییت هیت بخونم. . .
کنارم روی تخت نشست و به آرومی زمزمه کرد:
-ولی اینو باید ببینی. . .
با خستگی نگاهم رو به گوشیش دادم.
فیلم پورنتون ترند اول بوددوست پسر کیم تهیونگ ترند اول کره و دنیا شده. . . تا یک ساعت قبل
-منظورت چیه
جین که انگار خودش هم شوک زده شده بود, لبهاش رو تر کرد و ادامه
داد:
-عکسی که از جونگ کوک اون بیرون گرفتن تو توییتر و ناور و جاهای
دیگه داره منتشر میشه. . . و خب. . .
بی طاقت به لبهاش خیره شده بودم و انتظار بیرون اومدن کلمات بعدی رو
میکشیدم.
-خب. . . یه عده ای از طرفدارات. . . یعنی یه عده ی خیلی زیادی. . . دارن
هشتگ حمایتی میزنن براتون. . . بنظرشون کوک خیلی شیرین و دوست
داشتنیه و با اون همه مکمل بودنتون مثل نیمه گمشدته. . .
فرستاد.
موهای تنم سیخ شده بودن و لرزش انگشت هام رو نمیتونستم متوقف کنم.
من دقیقا چه غلطی کرده بودم؟
با کسی که همیشه برام دردسر درست کرده خوابیده بودم و حاال بعد از ده
سال تالش برای مخفی کردن راز گی بودنم, همه ازش خبر دارن.
حتی جرات نمیکردم که صفحات اجتماعیم رو باز کنم تا واکنش فن ها رو
ببینم.
با زنگ خوردن گوشی جین, نگاهم به سمتش رفت.
-الو. . . چشم. . . . گوشی. . .
موبایلش رو به سمت من گرفت و زیر لب اسم رئیس رو لب زد.
هیچ وقت دل خوشی از رئیس کمپانی های پول دوستی که به تنها به فکر
خودشون بودن نداشتم و االن میخواستم تا گردن این مرد رو پشت گوشی
بشکونم
-کیم تهیونگ. . . بخاطر توی لعنتی سهاممون همینطور داره میاد پایین و
پایین تر و اونوقت تو اونجا نشستی و تو این وضعیت دوست پسرت و
خانوادشو دعوت کردی به خونت؟
اون لعنتی از کجا خبر داشت که اونا اینجان.
-من دعوتشون نکردم. . .
اما با صدای بلندش حرفم رو قطع کرد و باعث شد تا گوشی رو از گوشم
دور کنم.
-بهرحال فقط خواستم بگم که زودتر خودتو یجا گم و گور کنی. . . نمیتونیم
برات بلیط هواپیما بگیریم چون باید کره باشی. . . پس فقط برو خونه ی یکی
از دوستا و آشناهات و تا چند وقت بیرون آفتابی نشو تا بتونیم این گندی
که زدی رو جمع کنیم. . . فهمیدی؟
با عربده آخرش پلکم پرید.
-بله فهمیدم. . .
و بعد بدون صحبت دیگه ای گوشی رو به سمت جین گرفتم تا بقیه بحث
رو ادامه بده
نگران فسخ قرارداد نبودم چون اون لعنتی جز من هیچ آیدل پولساز دیگه
ای نداشت بلکه بیشتر نگران طرفدارایی بودم که حاال مطمئنا داشتن منو
متهم به دو رو بودن ودروغگویی میکردن.
هیچ وقت نمیخواستم به این صورت بعنوان یک آیدل گی کام اوت کنم!
-توییتر رو دیدی؟
جین با کمی شک پرسید و منتظر بهم نگاه کرد.
-نه. . . دلم نمیخواد توییت هیت بخونم. . .
کنارم روی تخت نشست و به آرومی زمزمه کرد:
-ولی اینو باید ببینی. . .
با خستگی نگاهم رو به گوشیش دادم.
فیلم پورنتون ترند اول بوددوست پسر کیم تهیونگ ترند اول کره و دنیا شده. . . تا یک ساعت قبل
-منظورت چیه
جین که انگار خودش هم شوک زده شده بود, لبهاش رو تر کرد و ادامه
داد:
-عکسی که از جونگ کوک اون بیرون گرفتن تو توییتر و ناور و جاهای
دیگه داره منتشر میشه. . . و خب. . .
بی طاقت به لبهاش خیره شده بودم و انتظار بیرون اومدن کلمات بعدی رو
میکشیدم.
-خب. . . یه عده ای از طرفدارات. . . یعنی یه عده ی خیلی زیادی. . . دارن
هشتگ حمایتی میزنن براتون. . . بنظرشون کوک خیلی شیرین و دوست
داشتنیه و با اون همه مکمل بودنتون مثل نیمه گمشدته. . .
۵.۰k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.