عشق در عذاب 💫🖤 پارت ۱
عشق در عذاب 💫🖤 پارت ۱
ویو دایانا
از خواب پا شدم امروز اولین روز دانشگاه بود دارم میرم ترم دوم رفتم WC کارای لازم رو کردم و رفتم پایین ( اوا رو با ( م.د ) و اراد رو با ( با.د ) )
دایانا : صبح بخیر ( ناراحت )
م.د : صبح توهم بخیر دخترم چرا ناراحتی
دایانا : بابا کو ؟
م.د : رفت سرکار امروز باید ی چند نفرو استخدام میکرد که مواد هارو برسی کنن زود باش بگو تو چرا ناراحتی
دایانا : مامان دوست پسرم امیر دیروز بهم خیانت کرد رفتم هتل دره اتاقو باز کردم ولی دیدم داره ی دخترو میبوسه (بغض)
م.د : وایسا بابات بیاد حسابشو میرسم
دایانا : باشه
م.د : حالا بیا صبحونه بخور
دایانا : اوک
پرش زمانی به بعده دانشگاه
ویو دیانا
امروز دوستم بهم پی داد گف تو باره ........ با دوست پسرم میخوام برا خودم تولد بگیرم منم کاپ نداشتم واسه همون به دایانا میخوام بگم باهام بیاد براشم خوبه بمیرم براش تازه بهش خیانت شده (ناراحت) وایسا برم پیشش
رفتم دمه دره دانشگاه دیدم جلو در منتظره رانندس
دیانا : دایاناااااااا
دایانا : چته دختر دلم ترکیددددد
دیانا : اوه سوری
دایانا : خب حالا چیکار داری
دیانا : (تعریف کرد)
دایانا : خب باشه بریم کدوم بار میگیره ؟
دیانا : باره .......
دایانا : اها اوک منم دیروز ی لباسه جدید گرفتم
دیانا : من باید برم هم کادو هم لباس واسه خودم بگیرم
دایانا : اوکی بریم منم میخوام کادو بگیرم
دیانا : اوک بریم
راوی : دایانا و دیانا رفتن کادو گرفتن و دیانا لباس گرفت
و از هم خدافظی کردن و رفتن خونه تا ساعته ۷ برن بار تولد ساعت ۸ شروع میشد
ویو دایانا......
_________________________________________________
پارته بعد خیلی خفنه منتظرش باشینننننن
حمایت یادشون نره کیوتچه ها
لطفا نظر بدین 💫💜💜💜💜🖤🖤🖤🖤💫
ویو دایانا
از خواب پا شدم امروز اولین روز دانشگاه بود دارم میرم ترم دوم رفتم WC کارای لازم رو کردم و رفتم پایین ( اوا رو با ( م.د ) و اراد رو با ( با.د ) )
دایانا : صبح بخیر ( ناراحت )
م.د : صبح توهم بخیر دخترم چرا ناراحتی
دایانا : بابا کو ؟
م.د : رفت سرکار امروز باید ی چند نفرو استخدام میکرد که مواد هارو برسی کنن زود باش بگو تو چرا ناراحتی
دایانا : مامان دوست پسرم امیر دیروز بهم خیانت کرد رفتم هتل دره اتاقو باز کردم ولی دیدم داره ی دخترو میبوسه (بغض)
م.د : وایسا بابات بیاد حسابشو میرسم
دایانا : باشه
م.د : حالا بیا صبحونه بخور
دایانا : اوک
پرش زمانی به بعده دانشگاه
ویو دیانا
امروز دوستم بهم پی داد گف تو باره ........ با دوست پسرم میخوام برا خودم تولد بگیرم منم کاپ نداشتم واسه همون به دایانا میخوام بگم باهام بیاد براشم خوبه بمیرم براش تازه بهش خیانت شده (ناراحت) وایسا برم پیشش
رفتم دمه دره دانشگاه دیدم جلو در منتظره رانندس
دیانا : دایاناااااااا
دایانا : چته دختر دلم ترکیددددد
دیانا : اوه سوری
دایانا : خب حالا چیکار داری
دیانا : (تعریف کرد)
دایانا : خب باشه بریم کدوم بار میگیره ؟
دیانا : باره .......
دایانا : اها اوک منم دیروز ی لباسه جدید گرفتم
دیانا : من باید برم هم کادو هم لباس واسه خودم بگیرم
دایانا : اوکی بریم منم میخوام کادو بگیرم
دیانا : اوک بریم
راوی : دایانا و دیانا رفتن کادو گرفتن و دیانا لباس گرفت
و از هم خدافظی کردن و رفتن خونه تا ساعته ۷ برن بار تولد ساعت ۸ شروع میشد
ویو دایانا......
_________________________________________________
پارته بعد خیلی خفنه منتظرش باشینننننن
حمایت یادشون نره کیوتچه ها
لطفا نظر بدین 💫💜💜💜💜🖤🖤🖤🖤💫
۴.۶k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.