رمان برده ی عمارت پارت 11
کوک: من هم درخواست را پذیرفتم
ا.ت: کوکیا بریم خونه خیلی داغ کردم
کوک: اوکی بیا تکون نخور دیگه
فلش بک به رسیدن خونه (عمارت)
ویو کوک
ا.ت را از ماشین پیاده کردم و داشتم ماشین را قفل میکردم که بعد فقل کردن ماشین برگشتم ا.ت نبود کیف ا.ت دستم بود بدو بدو رفتم داخل عمارت دیدم ا.ت با اون حال داره از پله ها میره بالا
سریع رفتم ا/ت را بغل استایلش کردم و میخواستم ا.ت را ببرم اتاق خودش که...
ا.ت: کوکی میخوامت
کوک.....
ا.ت هی منم ببر اتاق خودت
کوک: مطمیئنی
ا.ت اره داغ کرده بدنم (رابطه میخواد بنده خدا)
کوک. فردا سرم غرر نزنی که تو منو این کار کردی اون کارو کردی
ا.ت: نه بابا قول میدم غرر نزنم تازه تو از اول منو مال خودت کردی که
کوک. اره
ا.ت میخوامت میخوام
ویو نویسنده
کوک ا.ت را برد اتاق خودش و روی تخت انداخت و سریع لباس بالا تنش را جرررر داد و لباش را کوبید به لبای ا.ت و ا.ت توی کارش خوب بود و پایه
کوک: بیبی گرل من کارش را چقدر خوب بلده
ا.ت : از تو یاد گرفتم ( درحال مستی)
کوک: تازه از منم پایه تری
ا.ت: (پوز خنده)
ویو نویسنده
در حال اینکه کوک ا.ت را میبوسید بند لباس هاش را آروم باز میکرد لباش هاش را درآورد و رفت به سمت گردن اوت کیس مارک های بزرگی انداخت و رفت سراغ ممه هاش
و یکیش را میخورد و اون یکی را میمالید
که ا.ت کاملا تحریک شده بود (مسته ها)
ا.ت: ددی میخوامت سریع
کوک:....
شرایط ۱۰ لایک و ۴۰ تای شدنمون 🤚🔞
ا.ت: کوکیا بریم خونه خیلی داغ کردم
کوک: اوکی بیا تکون نخور دیگه
فلش بک به رسیدن خونه (عمارت)
ویو کوک
ا.ت را از ماشین پیاده کردم و داشتم ماشین را قفل میکردم که بعد فقل کردن ماشین برگشتم ا.ت نبود کیف ا.ت دستم بود بدو بدو رفتم داخل عمارت دیدم ا.ت با اون حال داره از پله ها میره بالا
سریع رفتم ا/ت را بغل استایلش کردم و میخواستم ا.ت را ببرم اتاق خودش که...
ا.ت: کوکی میخوامت
کوک.....
ا.ت هی منم ببر اتاق خودت
کوک: مطمیئنی
ا.ت اره داغ کرده بدنم (رابطه میخواد بنده خدا)
کوک. فردا سرم غرر نزنی که تو منو این کار کردی اون کارو کردی
ا.ت: نه بابا قول میدم غرر نزنم تازه تو از اول منو مال خودت کردی که
کوک. اره
ا.ت میخوامت میخوام
ویو نویسنده
کوک ا.ت را برد اتاق خودش و روی تخت انداخت و سریع لباس بالا تنش را جرررر داد و لباش را کوبید به لبای ا.ت و ا.ت توی کارش خوب بود و پایه
کوک: بیبی گرل من کارش را چقدر خوب بلده
ا.ت : از تو یاد گرفتم ( درحال مستی)
کوک: تازه از منم پایه تری
ا.ت: (پوز خنده)
ویو نویسنده
در حال اینکه کوک ا.ت را میبوسید بند لباس هاش را آروم باز میکرد لباش هاش را درآورد و رفت به سمت گردن اوت کیس مارک های بزرگی انداخت و رفت سراغ ممه هاش
و یکیش را میخورد و اون یکی را میمالید
که ا.ت کاملا تحریک شده بود (مسته ها)
ا.ت: ددی میخوامت سریع
کوک:....
شرایط ۱۰ لایک و ۴۰ تای شدنمون 🤚🔞
۱.۷k
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.