وقتی جفتتون مافیا بودین و تو عاشقش شدی(درخواستی)
(فلیکس ویو)
جان بهم گفت برم تو اتاق ا.ت و باهاش حرف بزنم
من خیلی بیشتر از چان و مینهو نگران ا.ت بودم اما حرفی نمیزدم که بیشتر نگرانشون نکنم
رفتم سمت در اتاق ا.ت،درش بسته بود برای همین در زدم
🦋بیا تو
رفتم تو
🦋هوم؟
🐣میخواستم باهات حرف بزنم
ا.ت با سرش بهم گفت بیام رو تخت کنارش بشینم
🦋بگو،میشنوم
🐣راجب هیونجین میخوام باهات حرف بزنم جدیه جدی
🦋هوفففف،بگو
🐣هوف پوف نکن
🦋باشه بگو(خنده)
🐣من از هر کسه دیگه ای بهتر میدونم که چقدر هیونجین رو دوست داری
🐣ولی بنظرت داری زیاده روی نمیکنی؟
🦋یعنی چی؟منظورت چیه؟
🐣ا.ت تو داری خودتو داغون میکنی
🐣اگه یکم دیگه اینجوری پیش بری چان و مینهو میرن همه چیز رو به هیونجین میکن
🦋نه،اونا نباید به هیونجین چیزی بگن
🐣یا خودت به هیونجین بگو یا کلا از فکر هیونجین در بیا
🦋فلیکس من فقط میترسم
🐣از چی؟
🦋از اینکه جواب رد بشنوم
🦋اگه بهش اعتراف کنم و بهم جواب رد بده در جا ایست قلبی میکنم و از پیش همتون میرم
🐣یاااا اینجوری نگو مگه چی کم داری که اون بخواد بهت جواب رد بده،هم خوشگلی،هم خوش اخلاقی،هم اشپزیت خوبه به شخصه اگه داداشت نبودم میگرفتمت فقط یه تختت کمه که اونم شوهر کنی درست میشه
🦋تخته خودت کمه
🐣(خنده)
🐣بنظرم فردا بهش اعتراف کن
🦋حالا چرا فردا؟
🐣خونشون دعوتیم
🦋میمردی زودتر بگی؟
🐣اعصابت خورد بود
(میسا ویو)
فلیکس رو از تختت بلند کردی و به سمت بیرون هل دادی
🐣یااااا چرا داری پرتم میکنی از اتاقت بیرون؟
🦋میخوام برای فردا برنامه ریزی کنم برو بیرون
🐣خودم میرم وحشی(خنده)
فلیکس رفت از اتاقت بیرون
و تو موندی و فکر به چیزایی که میخواستی به هیونجین بگی
(چان ویو)
فلیکس اومد پایین مینهو بهش گفت
🐰چی شد؟
🐣فردا میخواد بهش اعتراف کنه
فلیکسو بغل کردم و گفتم
🐺خوشحالم که راضیش کردی
🐣(لبخند)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
جان بهم گفت برم تو اتاق ا.ت و باهاش حرف بزنم
من خیلی بیشتر از چان و مینهو نگران ا.ت بودم اما حرفی نمیزدم که بیشتر نگرانشون نکنم
رفتم سمت در اتاق ا.ت،درش بسته بود برای همین در زدم
🦋بیا تو
رفتم تو
🦋هوم؟
🐣میخواستم باهات حرف بزنم
ا.ت با سرش بهم گفت بیام رو تخت کنارش بشینم
🦋بگو،میشنوم
🐣راجب هیونجین میخوام باهات حرف بزنم جدیه جدی
🦋هوفففف،بگو
🐣هوف پوف نکن
🦋باشه بگو(خنده)
🐣من از هر کسه دیگه ای بهتر میدونم که چقدر هیونجین رو دوست داری
🐣ولی بنظرت داری زیاده روی نمیکنی؟
🦋یعنی چی؟منظورت چیه؟
🐣ا.ت تو داری خودتو داغون میکنی
🐣اگه یکم دیگه اینجوری پیش بری چان و مینهو میرن همه چیز رو به هیونجین میکن
🦋نه،اونا نباید به هیونجین چیزی بگن
🐣یا خودت به هیونجین بگو یا کلا از فکر هیونجین در بیا
🦋فلیکس من فقط میترسم
🐣از چی؟
🦋از اینکه جواب رد بشنوم
🦋اگه بهش اعتراف کنم و بهم جواب رد بده در جا ایست قلبی میکنم و از پیش همتون میرم
🐣یاااا اینجوری نگو مگه چی کم داری که اون بخواد بهت جواب رد بده،هم خوشگلی،هم خوش اخلاقی،هم اشپزیت خوبه به شخصه اگه داداشت نبودم میگرفتمت فقط یه تختت کمه که اونم شوهر کنی درست میشه
🦋تخته خودت کمه
🐣(خنده)
🐣بنظرم فردا بهش اعتراف کن
🦋حالا چرا فردا؟
🐣خونشون دعوتیم
🦋میمردی زودتر بگی؟
🐣اعصابت خورد بود
(میسا ویو)
فلیکس رو از تختت بلند کردی و به سمت بیرون هل دادی
🐣یااااا چرا داری پرتم میکنی از اتاقت بیرون؟
🦋میخوام برای فردا برنامه ریزی کنم برو بیرون
🐣خودم میرم وحشی(خنده)
فلیکس رفت از اتاقت بیرون
و تو موندی و فکر به چیزایی که میخواستی به هیونجین بگی
(چان ویو)
فلیکس اومد پایین مینهو بهش گفت
🐰چی شد؟
🐣فردا میخواد بهش اعتراف کنه
فلیکسو بغل کردم و گفتم
🐺خوشحالم که راضیش کردی
🐣(لبخند)
#استری_کیدز
#بنگچان
#لینو
#چانگبین
#هیونجین
#هان
#فلیکس
#سونگمین
#جونگین
#وانشات
#فیک
#سناریو
#چندپارتی
#تکپارتی
#فیکشن
۱۱.۷k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.