p¹⁰
p¹⁰
When you were an employee..
دیدم یونگی کنارم نشسته
یونگی:بیدار شدی بهتری؟
ا.ت:خوبمخوبم..
یونگی:فکر نمیکردم کار به اینجا کشیده بشه
ا.ت:اوم
ا.ت: اصن نمیفهمیدم منظورشونچیه
یونگی:قرار نبود همچین سوالی بپرسن
ا.ت:مگه میخواستن چی بپرسن؟
یونگی:نمیدونم
ا.ت:پوف...
ا.ت: میشه فقط بریم خونه؟
یونگی:میرسونمت
ا.ت:خودم تاکسی میگیرم میرم
یونگی:نمیخواد میرسونمت
ا.ت:...باشه
از جام بلند شدمو به سمت ماشین رفتم وسوار شدیم راه افتادیم و بعد چند مین رسیدیم
ا.ت:مرسی
یونگی:مواظب خودت باش چیزی نیاز داشتی بگو
ا.ت:اوکی
کیفمو باز کردم و میخواستم کیلید خونرو بردارم هرچی گشتم توش نبود
ا.ت:عایش
یونگی:چیشدع؟
ا.ت:تو هنوز نرفتی؟؟
یونگی: وقتی رفتی تو منم میرم دیگه
یونگی:چیشده حالا
ا.ت:هیچی نشده
همچنان داشتم کیفمو میگشتم
یونگی:کیلیدتو گم کردی؟
ا.ت:اوهوم
یونگی:پس بیا خونه ی من
ا.ت:چی نه
یونگی:چرا
ا.ت:نمیتونم
یونگی:چرا نمیتونی؟
ا.ت: نمیخواد به هتل همین نزدیکیا میگیرم
یونگی:میای یا بیارمت
ا.ت:اخه احساس راحتی ندارم اونجا
یونگی:نگران اونجاس نباش فکراشو کردم
ا.ت:مرسی..خیلی لطف داری بهم بعدا برات جبران میکنم
یونگی یه لبخندی زد
یونگی:بعدا میگم برای جبران چیکار کنی
این حرف و زد لبخندی زدم و سوار ماشین شدم وبه سمت خونه حرکت کردیم
(ادامه دارد..)
میخوام امروز چند تا پارت بزارم
When you were an employee..
دیدم یونگی کنارم نشسته
یونگی:بیدار شدی بهتری؟
ا.ت:خوبمخوبم..
یونگی:فکر نمیکردم کار به اینجا کشیده بشه
ا.ت:اوم
ا.ت: اصن نمیفهمیدم منظورشونچیه
یونگی:قرار نبود همچین سوالی بپرسن
ا.ت:مگه میخواستن چی بپرسن؟
یونگی:نمیدونم
ا.ت:پوف...
ا.ت: میشه فقط بریم خونه؟
یونگی:میرسونمت
ا.ت:خودم تاکسی میگیرم میرم
یونگی:نمیخواد میرسونمت
ا.ت:...باشه
از جام بلند شدمو به سمت ماشین رفتم وسوار شدیم راه افتادیم و بعد چند مین رسیدیم
ا.ت:مرسی
یونگی:مواظب خودت باش چیزی نیاز داشتی بگو
ا.ت:اوکی
کیفمو باز کردم و میخواستم کیلید خونرو بردارم هرچی گشتم توش نبود
ا.ت:عایش
یونگی:چیشدع؟
ا.ت:تو هنوز نرفتی؟؟
یونگی: وقتی رفتی تو منم میرم دیگه
یونگی:چیشده حالا
ا.ت:هیچی نشده
همچنان داشتم کیفمو میگشتم
یونگی:کیلیدتو گم کردی؟
ا.ت:اوهوم
یونگی:پس بیا خونه ی من
ا.ت:چی نه
یونگی:چرا
ا.ت:نمیتونم
یونگی:چرا نمیتونی؟
ا.ت: نمیخواد به هتل همین نزدیکیا میگیرم
یونگی:میای یا بیارمت
ا.ت:اخه احساس راحتی ندارم اونجا
یونگی:نگران اونجاس نباش فکراشو کردم
ا.ت:مرسی..خیلی لطف داری بهم بعدا برات جبران میکنم
یونگی یه لبخندی زد
یونگی:بعدا میگم برای جبران چیکار کنی
این حرف و زد لبخندی زدم و سوار ماشین شدم وبه سمت خونه حرکت کردیم
(ادامه دارد..)
میخوام امروز چند تا پارت بزارم
۱.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.