یک 🖤 اشتباه

پارت آخر
ته نباید اونجوری باهاش حرف میزدم ولی حالا
ولش کن رفتم با لوسی ترن هوایی از اون بالا یه دختر روی ساختمون جلویی دیدم چی امکان نداره اون ا.ت باشه سریع ترن رو نگه داشتن تا منم پیاده شدم مردم داشتن فیلم می‌گرفتن به سختی به پشت بوم رسیدم
ا.ت هه میموندی پیشش الان حتما تنهاست
ته ا.ت مزخرف نگو از اونجا بیا پایین
ا.ت مگه نگفتی تی کاش میمردی منم می‌خوام بمیرم
ته ا.ت من متاسفم فقط ناخواسته اون حرفو زدم
ا.ت خدافظ
( ا.ت خواست بپره که تهیونگ اونو گرفت تو بغلش)
ته اینکار و نکن خواهش میکنم تو زندگی منی
ا.ت به سینش مشت میزدم و با گریه میگفتم چرا چرا چرا اینکا رو با من میکنی
ته ببخشید از این به بعد قول میدم خوش بختت کنم
(هفت سال بعد )
ا.ت اییی تهیونگ داره میاد بچه داره میاد
ته یکم دیگه تحمل کن میرسیم
ته رسیدیم ا.ت رو براید استایل بغل کردم و بردمش رو تخت گذاشتم و بردنش من پشت در منتظر بودم ا.ت یه دوقلو باردار بود
( دو ساعت بعد )
ا.ت تهیونگ نگاشون کن شبیه تو هستن
ته اوهوم اسمشون رو چی بذاریم
ا.ت سئو جون به معنی فرخنده و خوشتیپ و دخترم هم
ته کیونگ سون آروم و ملایم
ا.ت باشه هرچی تو بگی
the end