مرحله پنجم اعزاداری پارت 67
مرحله پنجم اعزاداری پارت 67
تا پارت 67 واستون گذاشتم تعداد لایک ها خوبه اما نظر میخوام واقعا اینکه ادامه بدم یا نه، از فیک خوشتون میاد یانه، من دارم اینجا زحمت میکشم و حقم این نیست
یونجون ـ خوب میشی، نگران نباش
ـ ممنون
یونجون ـ چیزی بود که بهش نیاز داشتی
ـ اوهوم
از بغلم اومد بیرون
ات و یونجو اومدن صبحونه خوردیم ات رفت خونه با بقیه منم خونه رو جمع و جور کردم و رفتم شرکت
ویو ات
رسیدیم خونه دوشمو گرفتم لباس پوشیدم رفتم تو اشپزخونه یه قهوه درست کردم رفتم رو صندلیه پیانو نشستم که همون خدمتکار جاسوسه اومد
خ ـ سلام خانم، دیشب نیومدین نگرانتون بودم
ـ بیرون تا دیر وقت کار داشتم، رییست کیه؟
خ ـ جان؟ خب معلومه شما
ـ من یادت دادم که دروغ بگییی*خونه رو میزاره رو سرش *
زانو زد جلوم
خ ـ مجبور بودم وگرنه خواهر کوچیکمو میکشتن *گریه *
ـ میتونستی بگی برات یه کاریش میکردم نه اینکه ادرس اینجا رو بهشون بدییی
خ ـ مخم کار نمیکرد
ـ گوشیت کووو؟
گوشیشو بهم داد بازش کردم رفتم تو تماس ها
ـ یونجون!!*بلند*
یونجون اومد
ـ ته تو این شماره رو در بیار هرچی پیام هم اومد جواب بده بجای این
یونجون ـ باشه
ـ از الان اخراجی، الانم از جلو چشمام گورتو گم کن
خدمتکاره هم وسایلشو جمع کرد و رفت
اماده شدم رفتم شرکت و بعد با یونجون رفتیم باشگاه، یونگ رو و سوجین و جیهیون هم اومدن
سوجین ـ جسیکا رو چیکار کردی؟
تا اسم جسیکا اومد یه نوتیف اومد روی گوشیه جیهیون
جیهیون ـ حلال زادن
یونگ رو ـ انگار عاشقت شده
ـ خب ببین چی گفته
تا پارت 67 واستون گذاشتم تعداد لایک ها خوبه اما نظر میخوام واقعا اینکه ادامه بدم یا نه، از فیک خوشتون میاد یانه، من دارم اینجا زحمت میکشم و حقم این نیست
یونجون ـ خوب میشی، نگران نباش
ـ ممنون
یونجون ـ چیزی بود که بهش نیاز داشتی
ـ اوهوم
از بغلم اومد بیرون
ات و یونجو اومدن صبحونه خوردیم ات رفت خونه با بقیه منم خونه رو جمع و جور کردم و رفتم شرکت
ویو ات
رسیدیم خونه دوشمو گرفتم لباس پوشیدم رفتم تو اشپزخونه یه قهوه درست کردم رفتم رو صندلیه پیانو نشستم که همون خدمتکار جاسوسه اومد
خ ـ سلام خانم، دیشب نیومدین نگرانتون بودم
ـ بیرون تا دیر وقت کار داشتم، رییست کیه؟
خ ـ جان؟ خب معلومه شما
ـ من یادت دادم که دروغ بگییی*خونه رو میزاره رو سرش *
زانو زد جلوم
خ ـ مجبور بودم وگرنه خواهر کوچیکمو میکشتن *گریه *
ـ میتونستی بگی برات یه کاریش میکردم نه اینکه ادرس اینجا رو بهشون بدییی
خ ـ مخم کار نمیکرد
ـ گوشیت کووو؟
گوشیشو بهم داد بازش کردم رفتم تو تماس ها
ـ یونجون!!*بلند*
یونجون اومد
ـ ته تو این شماره رو در بیار هرچی پیام هم اومد جواب بده بجای این
یونجون ـ باشه
ـ از الان اخراجی، الانم از جلو چشمام گورتو گم کن
خدمتکاره هم وسایلشو جمع کرد و رفت
اماده شدم رفتم شرکت و بعد با یونجون رفتیم باشگاه، یونگ رو و سوجین و جیهیون هم اومدن
سوجین ـ جسیکا رو چیکار کردی؟
تا اسم جسیکا اومد یه نوتیف اومد روی گوشیه جیهیون
جیهیون ـ حلال زادن
یونگ رو ـ انگار عاشقت شده
ـ خب ببین چی گفته
۶.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.