love shot (p14)
یونگی ویو :
ا.ت رو محکم بقلش کردمو گفتم :
انقدر خوشحالم که دارم بال در میارم
ا.ت : منم اوپا
یونگی: اوپا؟؟ وای قلبم چطور میتونی انقدر ناز باشی پیشیییی
ا.ت: اوپاااااااا
یونگی: قلب اوپا جونم؟(عوققق🤢🙄)
ا.ت : حوصلم سر رفته
یونگی : بپوش بیا بریم شهربازی
ا.ت: اوپاااااااااا عاشقتم
یونگی : بدو بپوش وگرنه اوپا عصبانی می...
ا.ت لبامو بوسید
ا.ت: من رفتم بپوشم
یونگی : وایسا وایسا ببینم ا.ت اوپا مرد اوپا قلبش ترکید چطوری این کارو با اوپا میکنی ا.تتتتتتت
ا.ت : اوپا بدو آماده شو وگرنه ناراحت میشما...
یونگی : اوکی پیشییی
(استایل شهربازی رو هم اگه ویس پاک نکنه میزارم)
ادمین ویو:
ا.ت و یونگی سوار ماشین شدنو رفتن شهربازی کارت گرفتنو اولین کاری که کردن این بود که سوار کشتی بشن دو تاشون رفتن نوک نشستن
وقتی کشتی خیلی بالا رفت ا.ت از ترس بلد جیغ زو
یونگی : یا ا.ت آروم ملت کر شدن فقط نترش چشاتو بازکن
ا.ت آروم چشاشو باز کرد
یونگی : آفرین
حالا دستاتو بده به من سه دو یک
یونگی دست دو تاشون برد بالا
ا.ت: یا اوپا چقدر باحاله یو هوووو
بچه ها یه عالمه بازی کردنو وقتی داشتن میرفتن قسمت رستوران غذا بخورن
یه پسره به ا.ت خورد و بهش گفت :
هوووو..... واو چه هلویی
یونگی : لاشی این هلو صاحب داره کیشته
پسره : کسی با تو نبود ... لیدی میتونم شمارتو داشته باشم ؟
یونگی : هوششه کری
پسره: *دست ا.ت رو میگیره لیدی باهم بیا
ا.ت : هوی آقا ببخ..
یونگی : دست کثیفتو بکش تا سه میشمرم میتونی خودتو نجات بدی ۱....۲.....۳
دست پسررو پیچوندو انداختش رو زمین با لگد یکی محکم زد روی دستش
ا.ت: یونگیا بسته یونگیییییییی
یقشو گرفتو بلندش کرد یه بالای ۵ تا مشت به صورتش زد
یونگی: عوضی حرومی
دستشو گرفتو گفت از کوچیکه شرو میکنم
انگشت کوچیک پسررو شکوند
ا.ت: اوپااااااااااااااااا بسه اوپاااااااا
یونگی : الان تموم میشه پیشی کوچولو
ا.ت: روزتو با همچین عوضی حروم نکن اوپاااااا بدو ولش کن هوم؟
یونگی: یکی دیگه
انگشت حلقه پسررو شکوند
پسره: عاییییییییییییی
ا.ت: بستهههههههه یونگیاااااااا
یونگی : اوکی تموم شد یه لگد به پسره زدو رفت کنار
ا.ت: ببین یونگی دیگه لازم نیست آنقدر خشن باشی هوممم
یونگی: آخه داشت اذیتت میکرد
ا.ت: دستتو بده ببینم واییی ببین دست خوشگل پیشی اوپام بخاطر زدن اون احمق زخم شده بیا بریم چسب زخم بخریم
یونگی: اوممم
رفتن سوپر مارکت دو تا کافی میلک و یه چسب زخم خریدن
ا.ت اون چسبو برای یونگی زد و گفت :
چرا ۲ نصف شب قهوه خریدی؟
یونگی :چون گرفنم قبل خواب بخورم نمیدونم توام اینجوری ای یا نه ولی کافئین قهوه رو من تاثیری نداره و اتفاقا بهم آرامش میده که باعث میشه اکثر کابوس نبینم
ا.ت: واو چه جالب منم اینطوریم
این گیسمتم به هول قوه اللهی تامام گشت💕🫳
ا.ت رو محکم بقلش کردمو گفتم :
انقدر خوشحالم که دارم بال در میارم
ا.ت : منم اوپا
یونگی: اوپا؟؟ وای قلبم چطور میتونی انقدر ناز باشی پیشیییی
ا.ت: اوپاااااااا
یونگی: قلب اوپا جونم؟(عوققق🤢🙄)
ا.ت : حوصلم سر رفته
یونگی : بپوش بیا بریم شهربازی
ا.ت: اوپاااااااااا عاشقتم
یونگی : بدو بپوش وگرنه اوپا عصبانی می...
ا.ت لبامو بوسید
ا.ت: من رفتم بپوشم
یونگی : وایسا وایسا ببینم ا.ت اوپا مرد اوپا قلبش ترکید چطوری این کارو با اوپا میکنی ا.تتتتتتت
ا.ت : اوپا بدو آماده شو وگرنه ناراحت میشما...
یونگی : اوکی پیشییی
(استایل شهربازی رو هم اگه ویس پاک نکنه میزارم)
ادمین ویو:
ا.ت و یونگی سوار ماشین شدنو رفتن شهربازی کارت گرفتنو اولین کاری که کردن این بود که سوار کشتی بشن دو تاشون رفتن نوک نشستن
وقتی کشتی خیلی بالا رفت ا.ت از ترس بلد جیغ زو
یونگی : یا ا.ت آروم ملت کر شدن فقط نترش چشاتو بازکن
ا.ت آروم چشاشو باز کرد
یونگی : آفرین
حالا دستاتو بده به من سه دو یک
یونگی دست دو تاشون برد بالا
ا.ت: یا اوپا چقدر باحاله یو هوووو
بچه ها یه عالمه بازی کردنو وقتی داشتن میرفتن قسمت رستوران غذا بخورن
یه پسره به ا.ت خورد و بهش گفت :
هوووو..... واو چه هلویی
یونگی : لاشی این هلو صاحب داره کیشته
پسره : کسی با تو نبود ... لیدی میتونم شمارتو داشته باشم ؟
یونگی : هوششه کری
پسره: *دست ا.ت رو میگیره لیدی باهم بیا
ا.ت : هوی آقا ببخ..
یونگی : دست کثیفتو بکش تا سه میشمرم میتونی خودتو نجات بدی ۱....۲.....۳
دست پسررو پیچوندو انداختش رو زمین با لگد یکی محکم زد روی دستش
ا.ت: یونگیا بسته یونگیییییییی
یقشو گرفتو بلندش کرد یه بالای ۵ تا مشت به صورتش زد
یونگی: عوضی حرومی
دستشو گرفتو گفت از کوچیکه شرو میکنم
انگشت کوچیک پسررو شکوند
ا.ت: اوپااااااااااااااااا بسه اوپاااااااا
یونگی : الان تموم میشه پیشی کوچولو
ا.ت: روزتو با همچین عوضی حروم نکن اوپاااااا بدو ولش کن هوم؟
یونگی: یکی دیگه
انگشت حلقه پسررو شکوند
پسره: عاییییییییییییی
ا.ت: بستهههههههه یونگیاااااااا
یونگی : اوکی تموم شد یه لگد به پسره زدو رفت کنار
ا.ت: ببین یونگی دیگه لازم نیست آنقدر خشن باشی هوممم
یونگی: آخه داشت اذیتت میکرد
ا.ت: دستتو بده ببینم واییی ببین دست خوشگل پیشی اوپام بخاطر زدن اون احمق زخم شده بیا بریم چسب زخم بخریم
یونگی: اوممم
رفتن سوپر مارکت دو تا کافی میلک و یه چسب زخم خریدن
ا.ت اون چسبو برای یونگی زد و گفت :
چرا ۲ نصف شب قهوه خریدی؟
یونگی :چون گرفنم قبل خواب بخورم نمیدونم توام اینجوری ای یا نه ولی کافئین قهوه رو من تاثیری نداره و اتفاقا بهم آرامش میده که باعث میشه اکثر کابوس نبینم
ا.ت: واو چه جالب منم اینطوریم
این گیسمتم به هول قوه اللهی تامام گشت💕🫳
۴.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.