حسودی🔷️ ◇Part 12◇
[پرش زمانی به پنج روز بعد]
امروز برای چکاب باید میرفتم پیش دکترم و متاسفانه جین نمیتونست باهام بیاد بخاطر همین آچا میخواست باهام بیاد
بورام: آماده ای؟
آچا: آره اومدم
آچا بالاخره اومد پایین و سوار ماشین شدیمو راه افتادیم
آچا: مامان
بورام: جانم
میشه موقع برگشت بریم لوازم تحریری؟
بورام: وسایل نیاز داری؟
آچا: اوهوم
بورام: باشه
آچا: ممنون
بعد از نیم ساعت رسیدیم متب و رفتیم داخل و منتظر نشستیم تا نوبت من بشه تو این مدت آچا ساکت نشسته بود فقط و من تصمیم گرفتم حرف رو شروع کنم
بورام: به نظرت اسمشو چی بزاریم؟
آچا: ها! اها خب نمیدونم ولی به نظرم یون وو قشنگه
بورام: اوممم اسم قشنگیه پس همین خوبه
آچا: واقعا!
بورام: آره پس چی این کوچولو از خداشم باشه خواهرش براش اسم انتخاب کنه
آچا لبخندی به مادرش زد و همون موقع من رو صدا زدن تا برم داخل ، رفتیم تو و به دکتر سلام کردیم
دکتر: سلام
بورام: سلام
آچا: سلام
دکتر: وایستا ببینم تو همون آچا کوچولویی هستی که من بدنیا آوردم
بورام: بله
دکتر: ماشالا چقدر بزرگ و خوشگل شدی
آچا: ممنونم
دکتر: خب بریم ببینیم داداشت تو چه وضعیه
وسایلم رو گذاشتم روی مبل و با کمک آچا روی تخت نشستم و لباسام رو دادم بالا و آروم دراز کشیدم ، دکتر معاینه رو شروع کرد و بعد از ده دقیقه معاینه کردن تموم شد
دکتر: خب وضعیت مادر و بچه که عالیه خب تو بهم گفتی میخوای سزارین کنی یا طبیعی؟
بورام: مثل آچا میخواستم طبیعی باشه
دکتر: خب باید رَحِمِت رو بررسی کنم ببینم بچه میتونه ازش بیاد بیرون
دکتر رفت قسمت پایینی تخت نشست
دکتر: خب پاهارو تاجایی که میتونی باز کن
من کاری که دکتر گفت رو کردم و دکتر با یه وسیله آهنی شروع به معاینه کرد و آچا هم با دقت داشت به کارهای دکتر نگاه میکرد و من از این کارش خندم گرفته بود ، بعد از سه دقیقه معاینه کردن رو تموم کرد
دکتر: خب مشکلی نیست میتونی بلند شی
آچا: بیام کمک؟
بورام: آره عزیزم
آچا اومد کمکم کرد و من از روی تخت بلند شدم و رفتیم روی صندلی ها نشستیم
دکتر: خب همه چیز عالیه و یک ماه دیگه پسرت به دنیا میاد فقط یه چیزی هست که اممم.. چیزه
دکتر با چشماش به آچا اشاره کرد
بورام: آچا برو بیرون من الان میام
آچا: باشه
بعداز رفتن آچا دکتر ادامه حرفش رو زد
دکتر: خب ببین معمولا زن های باردار تو ماه های آخر نباید رابطه داشته باشن ولی تو باید حداقل تا روز زایمانت سه بار با همسرت انجامش بدی این خیلی به زایمانت کمک میکنه
بورام: بله متوجه شدم
دکتر: نحوه رابطرو هم که خودتون میدونید
بورام: بله
بعد تشکر از دکتر رفتم بیرون و با آچا سنت ماشین رفتیم و سوار شدیم
کپی ممنوع ❌
امروز برای چکاب باید میرفتم پیش دکترم و متاسفانه جین نمیتونست باهام بیاد بخاطر همین آچا میخواست باهام بیاد
بورام: آماده ای؟
آچا: آره اومدم
آچا بالاخره اومد پایین و سوار ماشین شدیمو راه افتادیم
آچا: مامان
بورام: جانم
میشه موقع برگشت بریم لوازم تحریری؟
بورام: وسایل نیاز داری؟
آچا: اوهوم
بورام: باشه
آچا: ممنون
بعد از نیم ساعت رسیدیم متب و رفتیم داخل و منتظر نشستیم تا نوبت من بشه تو این مدت آچا ساکت نشسته بود فقط و من تصمیم گرفتم حرف رو شروع کنم
بورام: به نظرت اسمشو چی بزاریم؟
آچا: ها! اها خب نمیدونم ولی به نظرم یون وو قشنگه
بورام: اوممم اسم قشنگیه پس همین خوبه
آچا: واقعا!
بورام: آره پس چی این کوچولو از خداشم باشه خواهرش براش اسم انتخاب کنه
آچا لبخندی به مادرش زد و همون موقع من رو صدا زدن تا برم داخل ، رفتیم تو و به دکتر سلام کردیم
دکتر: سلام
بورام: سلام
آچا: سلام
دکتر: وایستا ببینم تو همون آچا کوچولویی هستی که من بدنیا آوردم
بورام: بله
دکتر: ماشالا چقدر بزرگ و خوشگل شدی
آچا: ممنونم
دکتر: خب بریم ببینیم داداشت تو چه وضعیه
وسایلم رو گذاشتم روی مبل و با کمک آچا روی تخت نشستم و لباسام رو دادم بالا و آروم دراز کشیدم ، دکتر معاینه رو شروع کرد و بعد از ده دقیقه معاینه کردن تموم شد
دکتر: خب وضعیت مادر و بچه که عالیه خب تو بهم گفتی میخوای سزارین کنی یا طبیعی؟
بورام: مثل آچا میخواستم طبیعی باشه
دکتر: خب باید رَحِمِت رو بررسی کنم ببینم بچه میتونه ازش بیاد بیرون
دکتر رفت قسمت پایینی تخت نشست
دکتر: خب پاهارو تاجایی که میتونی باز کن
من کاری که دکتر گفت رو کردم و دکتر با یه وسیله آهنی شروع به معاینه کرد و آچا هم با دقت داشت به کارهای دکتر نگاه میکرد و من از این کارش خندم گرفته بود ، بعد از سه دقیقه معاینه کردن رو تموم کرد
دکتر: خب مشکلی نیست میتونی بلند شی
آچا: بیام کمک؟
بورام: آره عزیزم
آچا اومد کمکم کرد و من از روی تخت بلند شدم و رفتیم روی صندلی ها نشستیم
دکتر: خب همه چیز عالیه و یک ماه دیگه پسرت به دنیا میاد فقط یه چیزی هست که اممم.. چیزه
دکتر با چشماش به آچا اشاره کرد
بورام: آچا برو بیرون من الان میام
آچا: باشه
بعداز رفتن آچا دکتر ادامه حرفش رو زد
دکتر: خب ببین معمولا زن های باردار تو ماه های آخر نباید رابطه داشته باشن ولی تو باید حداقل تا روز زایمانت سه بار با همسرت انجامش بدی این خیلی به زایمانت کمک میکنه
بورام: بله متوجه شدم
دکتر: نحوه رابطرو هم که خودتون میدونید
بورام: بله
بعد تشکر از دکتر رفتم بیرون و با آچا سنت ماشین رفتیم و سوار شدیم
کپی ممنوع ❌
۷۹.۹k
۱۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.