سرنوشتـ.زیبا
#سرنوشتـ.زیبا
#پارت دوم
جونگ کوک:اره یه دختر دارم
م جونگ کوک:اوکی پس باید ببینمش
جونگ کوک:باشه خودم زود برات میارمش ببینی
ویو ات؛
خوب امروز ماهانمو میگیرم خوبه با اضافه کاری قطعا بیشتر میده رفتم سر کار
ات:امروز باید حقوقمو بدین
مدیر :اوکی بفرمایید
ات:اینکه حقوق خودمه من اضافه کاریم بودم,
مدیر:اون که وظیفت بود
ات:داشتم با مدیر دعوا میکردم که یهو بدم داغ شد اون زد تو صورتم داد زدم یهو دستی رو شونم حس کردم برگشتم نگاه کردم اون جونگ کوک بود
جونگ کوک:چطور جرعت میکنی بزنیش
(داد زد و کلی آدم ریختن رو سر مدیر و زدمش جونگ کوک منو گرفت و منو برد سوار ماشین ما اصلا بهم حرف نزدیم یهو جونگ کوک سکوت شکست و گفت)
جونگ کوک: ام میخوام یه قرار داد باهم ببندیم از اونجایی که تو خانوادتو تو تصادف از دست دادی به نظرم بیا باهم یه معامله کنیم
ات:چه معاملهای؟
جونگ کوک :ام بیا قرار دادی باهم ازدواج کنیم من میخوام از شر مادرم رها شم در عوضشم هرچی بخوای قبول میکنم .
ات:امممم اما.....
شرطیییی نداریم من براتون میزارم و خواهشن همایت کنید
#پارت دوم
جونگ کوک:اره یه دختر دارم
م جونگ کوک:اوکی پس باید ببینمش
جونگ کوک:باشه خودم زود برات میارمش ببینی
ویو ات؛
خوب امروز ماهانمو میگیرم خوبه با اضافه کاری قطعا بیشتر میده رفتم سر کار
ات:امروز باید حقوقمو بدین
مدیر :اوکی بفرمایید
ات:اینکه حقوق خودمه من اضافه کاریم بودم,
مدیر:اون که وظیفت بود
ات:داشتم با مدیر دعوا میکردم که یهو بدم داغ شد اون زد تو صورتم داد زدم یهو دستی رو شونم حس کردم برگشتم نگاه کردم اون جونگ کوک بود
جونگ کوک:چطور جرعت میکنی بزنیش
(داد زد و کلی آدم ریختن رو سر مدیر و زدمش جونگ کوک منو گرفت و منو برد سوار ماشین ما اصلا بهم حرف نزدیم یهو جونگ کوک سکوت شکست و گفت)
جونگ کوک: ام میخوام یه قرار داد باهم ببندیم از اونجایی که تو خانوادتو تو تصادف از دست دادی به نظرم بیا باهم یه معامله کنیم
ات:چه معاملهای؟
جونگ کوک :ام بیا قرار دادی باهم ازدواج کنیم من میخوام از شر مادرم رها شم در عوضشم هرچی بخوای قبول میکنم .
ات:امممم اما.....
شرطیییی نداریم من براتون میزارم و خواهشن همایت کنید
۷.۶k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.