فیک سانزو پارت سوم
۶ سال بعد جنگ با والهالا
مایکی: فردا ظهر ما با والهالا میجنگیممممم
همه: آرههههههههههه
(فلش بک به فردا ظهر جنگ والهالا)
از زبون توکا
برام مهم نیست چه اتفاقی میفته من باید باجی رو برگردونم و معنی حرفشو بفهمم
فلش بک به دو شب پیش خونه توکا
باجی: توکا من دارم از تومان میرم
توکا: چییییی چرااااااا برای چی من بخاطر تو اومدم تو تومان بعد تو داری میریییی( در حال گریه کردن)
باجی: خودت میدونی که من از کیساکی متنفرم درسته؟
توکا: یعنی چی؟ چی ربطی به کیساکی داره؟
باجی: من دارم میرم ولی یادت باشه که هیچوقت به حرفای کیساکی اعتماد نکن تا زنده بمونی لطفا تنفرت از مایکی رو کنار بزار اگه من نبودم تو کمکش کن
برگشت به زمان حال
هرکی میومد نزدیکم نگاه نمیکردم چیه فقط میزدم وایسا او...اون...کازو..تورا.ست امکان نداره اون چاقو تو دستش چی میگه؟
حواسم نبود که یکی داره میاد نزدیکم تا اومدم جا خالی بدم متوجه شدم سانزو با مشت زدتش از فرست استفاده کردم و رفتم سمت باجی وتیسا دیر رسیدم ؟
نه تاکمیچی و چیفویو جلوشو گرفتن
باجی: کیساکییییی
نمیدونم چا اتفاقی افتاد ولی یکی ضربه زد به سرم وقتی بیدار شدم دیدم باجی مرده و مایکی به کازوتورا مشت میزنه چرا؟...
چیفویو: باجی سانننننننننن
توکا: مایکی تمومش کن بسه دیگههههه
مایکی: ها
توکا: چرا متی..کی چ..را به ..هرکی..نز..دیک ..میشی..بهش... آسیب..میزنیییییی(با گریه و داد)
صدای آژیر پلیس و آمبولانس اومد میخواستم کنار باجی وایسم ولی سانزو دستمو گرفت و برد
(دو روز بعد قبرستون)
از زبون مایکی
چرا چرا چرا توکا باید از تومان بره و ازم متنفر بشه تو بگو باجی برای چی؟
چرا باید فردای مرگ تو بره ؟ بخاطر توعه یا سانزو؟
نمیفهمم باجی انگار هیچ دلیلی برای زنده بودن ندارم قلبم داره تو خالی میشه چیکار کنم؟
.......
ادمین: خب خب مایکی و سانزو رغیب عشقیه هم دیگه هستن توکا یکی از تنها کسایی عه که میتونه به مایکی کمک کنه تا دچار درانشگری نشه حمایت کنید که پارت بعد احتمالا میشه برای بونتن همین دیگه 🙆
مایکی: فردا ظهر ما با والهالا میجنگیممممم
همه: آرههههههههههه
(فلش بک به فردا ظهر جنگ والهالا)
از زبون توکا
برام مهم نیست چه اتفاقی میفته من باید باجی رو برگردونم و معنی حرفشو بفهمم
فلش بک به دو شب پیش خونه توکا
باجی: توکا من دارم از تومان میرم
توکا: چییییی چرااااااا برای چی من بخاطر تو اومدم تو تومان بعد تو داری میریییی( در حال گریه کردن)
باجی: خودت میدونی که من از کیساکی متنفرم درسته؟
توکا: یعنی چی؟ چی ربطی به کیساکی داره؟
باجی: من دارم میرم ولی یادت باشه که هیچوقت به حرفای کیساکی اعتماد نکن تا زنده بمونی لطفا تنفرت از مایکی رو کنار بزار اگه من نبودم تو کمکش کن
برگشت به زمان حال
هرکی میومد نزدیکم نگاه نمیکردم چیه فقط میزدم وایسا او...اون...کازو..تورا.ست امکان نداره اون چاقو تو دستش چی میگه؟
حواسم نبود که یکی داره میاد نزدیکم تا اومدم جا خالی بدم متوجه شدم سانزو با مشت زدتش از فرست استفاده کردم و رفتم سمت باجی وتیسا دیر رسیدم ؟
نه تاکمیچی و چیفویو جلوشو گرفتن
باجی: کیساکییییی
نمیدونم چا اتفاقی افتاد ولی یکی ضربه زد به سرم وقتی بیدار شدم دیدم باجی مرده و مایکی به کازوتورا مشت میزنه چرا؟...
چیفویو: باجی سانننننننننن
توکا: مایکی تمومش کن بسه دیگههههه
مایکی: ها
توکا: چرا متی..کی چ..را به ..هرکی..نز..دیک ..میشی..بهش... آسیب..میزنیییییی(با گریه و داد)
صدای آژیر پلیس و آمبولانس اومد میخواستم کنار باجی وایسم ولی سانزو دستمو گرفت و برد
(دو روز بعد قبرستون)
از زبون مایکی
چرا چرا چرا توکا باید از تومان بره و ازم متنفر بشه تو بگو باجی برای چی؟
چرا باید فردای مرگ تو بره ؟ بخاطر توعه یا سانزو؟
نمیفهمم باجی انگار هیچ دلیلی برای زنده بودن ندارم قلبم داره تو خالی میشه چیکار کنم؟
.......
ادمین: خب خب مایکی و سانزو رغیب عشقیه هم دیگه هستن توکا یکی از تنها کسایی عه که میتونه به مایکی کمک کنه تا دچار درانشگری نشه حمایت کنید که پارت بعد احتمالا میشه برای بونتن همین دیگه 🙆
۶.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.