عشق جدیدم مافیا Part 41
پارت ⁴¹
ا.ت ویو :
رفتم تهیونگ رو دیدم ........ رو تخت دراز کشیده بود .......... رفتم پیشش
ا.ت : تو یه..........
داشتم حرف میزدم که دستم رو کشید و شروع به بوسیدنم کرد (پرستار تا ا.ت رو رسوند رفت )
داشت دکمه ی لباسم رو باز میکرد که با دستم بازوش رو فشار دادم
تهیونگ ویو:
ا.ت از وقتی مافیا شده دفاع شخصی کار میکنه
وقتی دستم رو فشار داد دردم گرفت و لباسش رو ول کردم و ازش جدا شدم
ته : اخ بیبی دستم کبود شد
برگشتم نگاهش کردم یه ذوقی تو چشماش بود
دستش رو کشیدم و پرت شد تو بغلم
ته : بیبی دیگه تموم شد ... سختی ها تموم شد ... ازاد شدیم .... حالا فقط یه شب رویایی مونده تا مال خودم بشی
ا.ت : تهیونگا خیلی خوشحالم هههققق دوستت دارمممم
ته : منم منم بیبی
ا.ت : ته تو یه دیونه ای . چرا این کارو کردی ؟ جولیا چی میشه ؟
ته : بیب من از رو دیونگیم این کارو کردم . جولیا هم مرد . باباش رو هم از قبل کشتم
ا.ت: بدبخت نگفتی میمیری . چرا این کارو کردی ؟
ته : بیبی من حاضرم برای تو جونمم بدم . این کارو کردم که به تو برسم
ا.ت بلند شد رفت پیش پرستار
ا.ت ویو :
ا.ت :ببخشید خانم پرستار میتونیم کیم تهیونگ رو ببریم ؟
پرستار : به نظر میاد که حالشون خوبه. بله میتونید
ا.ت : ممنون خانم پرستار
بعدش زنگ زدم به جیمین
ا.ت : الو سلام جیمین بیاید بیمارستان و یه دست لباس هم برای تهیونگ بیارید
جیمین : سلام ا.ت باشه
و بعد قطع کردم و رفتم پیش تهیونگ
ته : کجا رفتی ؟
ا.ت : رفتم پیش پرستار گفتش الان می تونیم ببریمت
......................................................
ا.ت ویو :
رفتم تهیونگ رو دیدم ........ رو تخت دراز کشیده بود .......... رفتم پیشش
ا.ت : تو یه..........
داشتم حرف میزدم که دستم رو کشید و شروع به بوسیدنم کرد (پرستار تا ا.ت رو رسوند رفت )
داشت دکمه ی لباسم رو باز میکرد که با دستم بازوش رو فشار دادم
تهیونگ ویو:
ا.ت از وقتی مافیا شده دفاع شخصی کار میکنه
وقتی دستم رو فشار داد دردم گرفت و لباسش رو ول کردم و ازش جدا شدم
ته : اخ بیبی دستم کبود شد
برگشتم نگاهش کردم یه ذوقی تو چشماش بود
دستش رو کشیدم و پرت شد تو بغلم
ته : بیبی دیگه تموم شد ... سختی ها تموم شد ... ازاد شدیم .... حالا فقط یه شب رویایی مونده تا مال خودم بشی
ا.ت : تهیونگا خیلی خوشحالم هههققق دوستت دارمممم
ته : منم منم بیبی
ا.ت : ته تو یه دیونه ای . چرا این کارو کردی ؟ جولیا چی میشه ؟
ته : بیب من از رو دیونگیم این کارو کردم . جولیا هم مرد . باباش رو هم از قبل کشتم
ا.ت: بدبخت نگفتی میمیری . چرا این کارو کردی ؟
ته : بیبی من حاضرم برای تو جونمم بدم . این کارو کردم که به تو برسم
ا.ت بلند شد رفت پیش پرستار
ا.ت ویو :
ا.ت :ببخشید خانم پرستار میتونیم کیم تهیونگ رو ببریم ؟
پرستار : به نظر میاد که حالشون خوبه. بله میتونید
ا.ت : ممنون خانم پرستار
بعدش زنگ زدم به جیمین
ا.ت : الو سلام جیمین بیاید بیمارستان و یه دست لباس هم برای تهیونگ بیارید
جیمین : سلام ا.ت باشه
و بعد قطع کردم و رفتم پیش تهیونگ
ته : کجا رفتی ؟
ا.ت : رفتم پیش پرستار گفتش الان می تونیم ببریمت
......................................................
۱۰.۲k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.