⛓🖇my dady🖇⛓ p.26
ویو بیت نا
بعد از کلی بازی کردن تو اب از اب امدیم بیرون و رفتیم لباسامونو عوض کردیم رفتیم بیرون ب سمت پارکینگ با ا.ت و جیمین و کوک رفتیم و سوار ماشین ا.ت شدیم
من عقب کنار کوک نشستم جیمین رفت جلو رو صندلی شاگرد نشست ساعت ۴ بود
ا.ت:بیاید اول بریم خونع من یه چیزی بخوریم یکم نگاه فیلم کنیم تا هوا خنک تر بشع بعد بریم شهر بازی و سینما و رستوران ...
(همه بچه ها وسایلشون و جمع کرده بود یعنی لباساشونو گذاشته بودن تو ساک ک برن خونع ا.ت بمونن کل این یه ماه و ا.ت هم مشکلی نداشت و خونع ا.ت هم خیلی بزرگه شبیه قصره و ویلاییه یه حیاط خیلی بزرگ داره و تو حیاط یه پارکینگ هست و یه سگم داره کلی هم بادیگارد داره که الان تو خونشن و کلی خدمتکار بعد تو حیاط پشتی هم یه استخر خیلی بزرگ داره اینم همه توضیحات )
ویو ا.ت
گوشیمو وصل کردم ب ماشین و اهنگ گذاشتم یه ۴۵ دقیقه باید تو راه باشیم کولر و زدم و شیشه هارو دادم بالا (شیشه ها دودی ۱۰۰در صده)
داشبورد و باز کردم و ویپ مخصوصمو دراوردم خیلی ویپ تو ماشین داشتم
ا.ت:شما نمیخواید
جیمین:من ک قطعا میخوام
بیت نا :دوتاشم ب من و کوک بدین
شیشه های ماشین و یکم دادم پایین تا دود بره بیرون
یادم افتاد بادیگاردام و خدمتکارا تو خونن واییی زنگ زدم به یکی از با اعتماد ترین باریگاردم (همونطور ک گوشی ب ظبط ماشین وصل بود)
بایدگارد:بله خانم امری داشتید؟
ا.ت:ازت میخام تا نیم ساعت دیگه عمارت و خالی کنید و تا یه ماه مرخصی هستید
بادیگار:ولی خانم پدرتون گفتم به هیچ وجع عمارتتون رو ترک نکنیم
ا.ت:خودم بهش میگم ...رسیدم اونجا نباشید و به خدمتکارا بگو یه میز بزرگ پر از دسر و خوراکی درست کنن بعد برن
بادیگار:چشم
ا.ت:بیت نا زنگ بزن بابام باهاش حرف بزن
بیت نا:چرا من
ا.ت:اگه من الان بگم کلی سوال میپرسه بعدم پا میشه میاد عمارت
بیت نا :میزاشتی بابات تو شکم مامانت یه بچه به کاره تا تک نباشی ک انقد روت حساس باشن
ا.ت با نگاهی خیلی سرد برگشت سمت بیت نا و نگاهش کرد
بیت نا:خیلی خوب زنگ زدم
بعد کلی کلنجار بلخره بابام راضی شد
(پرش زمانی)
ویو ا.ت
هوف رسیدیم خونع بچه ها وسایلشون و بردن گذاشتن تو هرکدوم از اتاقایی ک میخواستن رفتم بالا و یه لباس راحت پوشیدم و موهامو بالا بستم امدم پایین رو میز نشستم
ا.ت:بیاین نمیخاید بخورید خوراکی های به این خوشمزه گیییییییی
جیمین:امدیممممممممممم بدون ما نخور(با داد).
همینطوری خوراکی میخوردیمو نگاه فیلم میکردیم ک گوشیم زنگ خورد .....
لایک و کامنت
بعد از کلی بازی کردن تو اب از اب امدیم بیرون و رفتیم لباسامونو عوض کردیم رفتیم بیرون ب سمت پارکینگ با ا.ت و جیمین و کوک رفتیم و سوار ماشین ا.ت شدیم
من عقب کنار کوک نشستم جیمین رفت جلو رو صندلی شاگرد نشست ساعت ۴ بود
ا.ت:بیاید اول بریم خونع من یه چیزی بخوریم یکم نگاه فیلم کنیم تا هوا خنک تر بشع بعد بریم شهر بازی و سینما و رستوران ...
(همه بچه ها وسایلشون و جمع کرده بود یعنی لباساشونو گذاشته بودن تو ساک ک برن خونع ا.ت بمونن کل این یه ماه و ا.ت هم مشکلی نداشت و خونع ا.ت هم خیلی بزرگه شبیه قصره و ویلاییه یه حیاط خیلی بزرگ داره و تو حیاط یه پارکینگ هست و یه سگم داره کلی هم بادیگارد داره که الان تو خونشن و کلی خدمتکار بعد تو حیاط پشتی هم یه استخر خیلی بزرگ داره اینم همه توضیحات )
ویو ا.ت
گوشیمو وصل کردم ب ماشین و اهنگ گذاشتم یه ۴۵ دقیقه باید تو راه باشیم کولر و زدم و شیشه هارو دادم بالا (شیشه ها دودی ۱۰۰در صده)
داشبورد و باز کردم و ویپ مخصوصمو دراوردم خیلی ویپ تو ماشین داشتم
ا.ت:شما نمیخواید
جیمین:من ک قطعا میخوام
بیت نا :دوتاشم ب من و کوک بدین
شیشه های ماشین و یکم دادم پایین تا دود بره بیرون
یادم افتاد بادیگاردام و خدمتکارا تو خونن واییی زنگ زدم به یکی از با اعتماد ترین باریگاردم (همونطور ک گوشی ب ظبط ماشین وصل بود)
بایدگارد:بله خانم امری داشتید؟
ا.ت:ازت میخام تا نیم ساعت دیگه عمارت و خالی کنید و تا یه ماه مرخصی هستید
بادیگار:ولی خانم پدرتون گفتم به هیچ وجع عمارتتون رو ترک نکنیم
ا.ت:خودم بهش میگم ...رسیدم اونجا نباشید و به خدمتکارا بگو یه میز بزرگ پر از دسر و خوراکی درست کنن بعد برن
بادیگار:چشم
ا.ت:بیت نا زنگ بزن بابام باهاش حرف بزن
بیت نا:چرا من
ا.ت:اگه من الان بگم کلی سوال میپرسه بعدم پا میشه میاد عمارت
بیت نا :میزاشتی بابات تو شکم مامانت یه بچه به کاره تا تک نباشی ک انقد روت حساس باشن
ا.ت با نگاهی خیلی سرد برگشت سمت بیت نا و نگاهش کرد
بیت نا:خیلی خوب زنگ زدم
بعد کلی کلنجار بلخره بابام راضی شد
(پرش زمانی)
ویو ا.ت
هوف رسیدیم خونع بچه ها وسایلشون و بردن گذاشتن تو هرکدوم از اتاقایی ک میخواستن رفتم بالا و یه لباس راحت پوشیدم و موهامو بالا بستم امدم پایین رو میز نشستم
ا.ت:بیاین نمیخاید بخورید خوراکی های به این خوشمزه گیییییییی
جیمین:امدیممممممممممم بدون ما نخور(با داد).
همینطوری خوراکی میخوردیمو نگاه فیلم میکردیم ک گوشیم زنگ خورد .....
لایک و کامنت
۱۲.۸k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.