𝕴'𝖒 𝖘𝖔𝖗𝖗𝖞 𝖇𝖆𝖇𝖊..
𝕴'𝖒 𝖘𝖔𝖗𝖗𝖞 𝖇𝖆𝖇𝖊..
p۲۵
از اتاق اومدم بیرون پسرا آماده بودن انگار جایی میخواستن برن پس ازشون پرسیدم
جیم. جایی میخواین برین
نامی. عاا اره راستش میخوایم بریم شرکت سریع برمیگردیم (لبخند ضایع)
جیم. اتفاقی افتاده تو شرکت
جیهوپ. نه نه فقط خیلی وقته نرفتیم بریم یه سری بزنیم میایم
جیم. باشه
ته. ما زود میایم تو هم صبحانتو بخور و به چیزی فکر نکن باشه
جیم. باشه(کلا همه حرفاش با ناراحتی و آروم)
یک هفته بعد
ویو جیمین.
تو این یک هفته کارم فقط گریه بود هضم این که دیگه فرشتم کنارم نیست برام سخت بود روز خاکسپاری پسرا نزاشتن من برم هر چی خواهش کردم نزاشتن
الانم مثل همیشه رو تختمم تو فکر بودم که با صدای در به خودم اومدم
جیم. کیه
ته . منم
جیم . بیا تو
ته اومد داخل کنارم رو تخت نشست و دستمو گرفت و گفت...
ته. جیمین یک هفتهس تو خونه ای نمیخوای بری بیرون یه بادی به کلت بخوره
جیم . نه(با صدای گرفته نخواطر گریه)
ته . پسرا آمادن گفتن تا تو نیایی جایی نمیرن
جیم. خوب چیکار کنم من که نمیام
ته. یکی از دوستای کوک تولد گرفته مارو هم دعوت کرده پاشو دیگه
جیم . ولم کن حوصله ندارم
ته. ایششش با زبون خش نمیشه باهات حرف زد من میرم جینو بیارم
جیم. نه نه باشه الان آماده میشم فقط جینو صدا نزن
ته . خوبه حالا ام بلند شو این کت و شلواری که دیروز برات گرفتیمو بپوش
جیم . باشهههه ایششش
ویو ناشناس
تا الان که همه چی روبراهه خودمم آماده نقشم خوب داره پیش میره فقط باید به ته زنگ بزنم ببینم چطور پیش رفته
(در حال بوق خوردن)
ته. الو
ناشناس. ته چطور پیش رفت
ته. عالی همه چی روبراهه؟
ناشناس. اره همه چی روبراهه فقط سریع بیاین دیگه یادت نره کاری که گفتم و بکنی
ته . باشه یادم هست
ناشناس. میبینمت فعلا
ته.فعلا
ویو جیمین.
سریع آماده شدم و رفتم پایین همه آماده بودن و منتظر من بودن همه بلند شدن و رفتیم سمت ماشینامون منو ته و کوک و جیهوپ تو یه ماشین بودیم بقیه هم تو یه ماشین دیگهه راه افتادیم بعد از چند مین دیدم دارن میرن سمت دریا از شود پرسیدم
جیم. محل برگزاری جشن ساحله
ته . عامم خوب اره ..... یه چیزی میگم به حرفم گوش کن
جیم. چی
ته.باید چشماتو ببندی
جیم. چرا(با تعجب)
ته. لطفا سوال نپرس خودت میفهمی
جیم . ب. باشه
ویو جیمین .
چشمامو بستم و با کمک پسرا داشتم میرفتم که با صدای ته ایستادم
ته. چشماتو باز کن
جیم. دستمالو باز کردم که با چیزی که دیدم خون تو رگام خشک شد نه میتونسنم تکون بخورم نه میتونستم حرف بزنم فقط خیره بودم بهش که با دو پرید بغلم اولش فکر کردم شوخیه ولی نه انگار واقعی بود اشک تو چشمام جمع شده بود که با صداش به خودم اومدم ...
p۲۵
از اتاق اومدم بیرون پسرا آماده بودن انگار جایی میخواستن برن پس ازشون پرسیدم
جیم. جایی میخواین برین
نامی. عاا اره راستش میخوایم بریم شرکت سریع برمیگردیم (لبخند ضایع)
جیم. اتفاقی افتاده تو شرکت
جیهوپ. نه نه فقط خیلی وقته نرفتیم بریم یه سری بزنیم میایم
جیم. باشه
ته. ما زود میایم تو هم صبحانتو بخور و به چیزی فکر نکن باشه
جیم. باشه(کلا همه حرفاش با ناراحتی و آروم)
یک هفته بعد
ویو جیمین.
تو این یک هفته کارم فقط گریه بود هضم این که دیگه فرشتم کنارم نیست برام سخت بود روز خاکسپاری پسرا نزاشتن من برم هر چی خواهش کردم نزاشتن
الانم مثل همیشه رو تختمم تو فکر بودم که با صدای در به خودم اومدم
جیم. کیه
ته . منم
جیم . بیا تو
ته اومد داخل کنارم رو تخت نشست و دستمو گرفت و گفت...
ته. جیمین یک هفتهس تو خونه ای نمیخوای بری بیرون یه بادی به کلت بخوره
جیم . نه(با صدای گرفته نخواطر گریه)
ته . پسرا آمادن گفتن تا تو نیایی جایی نمیرن
جیم. خوب چیکار کنم من که نمیام
ته. یکی از دوستای کوک تولد گرفته مارو هم دعوت کرده پاشو دیگه
جیم . ولم کن حوصله ندارم
ته. ایششش با زبون خش نمیشه باهات حرف زد من میرم جینو بیارم
جیم. نه نه باشه الان آماده میشم فقط جینو صدا نزن
ته . خوبه حالا ام بلند شو این کت و شلواری که دیروز برات گرفتیمو بپوش
جیم . باشهههه ایششش
ویو ناشناس
تا الان که همه چی روبراهه خودمم آماده نقشم خوب داره پیش میره فقط باید به ته زنگ بزنم ببینم چطور پیش رفته
(در حال بوق خوردن)
ته. الو
ناشناس. ته چطور پیش رفت
ته. عالی همه چی روبراهه؟
ناشناس. اره همه چی روبراهه فقط سریع بیاین دیگه یادت نره کاری که گفتم و بکنی
ته . باشه یادم هست
ناشناس. میبینمت فعلا
ته.فعلا
ویو جیمین.
سریع آماده شدم و رفتم پایین همه آماده بودن و منتظر من بودن همه بلند شدن و رفتیم سمت ماشینامون منو ته و کوک و جیهوپ تو یه ماشین بودیم بقیه هم تو یه ماشین دیگهه راه افتادیم بعد از چند مین دیدم دارن میرن سمت دریا از شود پرسیدم
جیم. محل برگزاری جشن ساحله
ته . عامم خوب اره ..... یه چیزی میگم به حرفم گوش کن
جیم. چی
ته.باید چشماتو ببندی
جیم. چرا(با تعجب)
ته. لطفا سوال نپرس خودت میفهمی
جیم . ب. باشه
ویو جیمین .
چشمامو بستم و با کمک پسرا داشتم میرفتم که با صدای ته ایستادم
ته. چشماتو باز کن
جیم. دستمالو باز کردم که با چیزی که دیدم خون تو رگام خشک شد نه میتونسنم تکون بخورم نه میتونستم حرف بزنم فقط خیره بودم بهش که با دو پرید بغلم اولش فکر کردم شوخیه ولی نه انگار واقعی بود اشک تو چشمام جمع شده بود که با صداش به خودم اومدم ...
۹.۰k
۰۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.