وقتی وقتیکه داری دعوا میکنی میاد کمک و بهت اعتراف میکنه..
وقتی وقتیکه داری دعوا میکنی میاد کمک و بهت اعتراف میکنه...
تک پارتی
(ویو مارا)
من یه خواهر دوقلو به اسم ماریا دارم که با تهیونگ تو رابطس...ولی کسی خبر نداره چون اگه بفهمن پسرا احتمال داره کلی هیت بخورن
داشتم همینجوری تو اینترنت میگشتم که یهو یه چیزی دیدم که خشکم زد
عکس تهیونگ و ماریا بود و نوشته بود ( تهیونگ عضو بی تی اس با دختر بزرگترین مافیای کره در رابطه است )...راستش بابای من و ماریا مافیاس...و...ولی هیچکس بجز ما از رابطشون خبر نداشت...داشتم به این فکر میکردم که یهو با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم...ماریا بود
مارا: ا...الو
ماریا: مارا باید خیلی زود همو ببینیم
مارا: باشه
لباس پوشیدم که جیهوپ زنگ زد تا با بچها بریم بیرون
مارا: جیهوپ اتفاق بدی افتاده نمیتونیم بریم بیرون
جیهوپ: چی شده؟
همه چیرو براش تعریف کردم و رفتم پیش ماریا که دیدم با تهیونگ منتظرمن
تهیونگ: کار توه نه؟(با داد)
مارا: چی داری میگی واسه خودت؟
تهیونگ: تو از اولشم با رابطه ما مخالف بودی...چطور تونستی اینکارو کنی؟هومم؟
مارا: تهیونگ توهم زدی؟درسته مخالف بودم اما هیچوقت اینکارو نمیکنم
تهیونگ: تو از اولشم به ماریا حسادت میکردی...تو همیشه مخالف بودی و با رابطه ما مشکل داشتی...خودم میدونم کار تو بود دختره...(که یهو جیهوپ میاد و هلش میده)
جیهوپ: خب دختره؟
تهیونگ: تو دیگه اینجا چیکار میکنی؟تو ام طرف اون دروغگویی
ماریا: تهیونگ تمومش کن...خواهر من هیچوقت اینکارو نمیکنه
تهیونگ: چرا میکنه...اون سلیطس (میخنده)
خیلی ناراحت شده بودم از حرفاش...تهیونگ همیشه همینجوری بوده...راستش ما از بچگی باهم دوست بودیم...عادت داره همیشه تقصیرا رو میندازه گردن ینفر و کلی دلشو میشکنه
میخواستم گریه کنم که ماریا اومد و بغلم کرد
ماریا: من میدونم کار تو نیست خیلی خب؟
که یهو تهیونگ یه چیزی رو گفت که نابودم کرد
تهیونگ: اون یه سلیطس (خنده)
همینو که گفت جیهوپ یه مشت زد تو دهنش
جیهوپ: یاااا...حرف دهنتو بفهم
تهیونگ: نکنه دوسش داری جیهوپ؟هومم؟
جیهوپ: اره خیلی دوسش دارم
از حرف جیهوپ عین چی تعجب کرده بودم که یهو به تهیونگ زنگ زدن و رفت فوری به ماریا گفتم بره دنبالش که نکنه بلایی چیزی سر کسی بیاره چون واضح بود بهش گفتن کار کیه
داشتم گریه میکردم که جیهوپ اومد و بغلم کرد
جیهوپ: گریه نکن سانشاینم
مارا: تو واقعا منو دوسم داری؟
جیهوپ: اوهوم...خیلی زیاد
مارا: منم دوست دارم
با جیهوپ همو بغل کردیم
(یک ماه بعد)
الان همه از رابطه تهیونگ و ماریا خبر دارن و خوشبختانه خیلیم هیت نخوردن...من و جیهوپم رفتیم تو رابطه...تهیونگ بعد اینکه فهمید کار من نبوده اومد و کلی ازم معذرت خواهی کرد و باهم آشتی کردیم
پایان🎀
تک پارتی
(ویو مارا)
من یه خواهر دوقلو به اسم ماریا دارم که با تهیونگ تو رابطس...ولی کسی خبر نداره چون اگه بفهمن پسرا احتمال داره کلی هیت بخورن
داشتم همینجوری تو اینترنت میگشتم که یهو یه چیزی دیدم که خشکم زد
عکس تهیونگ و ماریا بود و نوشته بود ( تهیونگ عضو بی تی اس با دختر بزرگترین مافیای کره در رابطه است )...راستش بابای من و ماریا مافیاس...و...ولی هیچکس بجز ما از رابطشون خبر نداشت...داشتم به این فکر میکردم که یهو با صدای زنگ گوشیم به خودم اومدم...ماریا بود
مارا: ا...الو
ماریا: مارا باید خیلی زود همو ببینیم
مارا: باشه
لباس پوشیدم که جیهوپ زنگ زد تا با بچها بریم بیرون
مارا: جیهوپ اتفاق بدی افتاده نمیتونیم بریم بیرون
جیهوپ: چی شده؟
همه چیرو براش تعریف کردم و رفتم پیش ماریا که دیدم با تهیونگ منتظرمن
تهیونگ: کار توه نه؟(با داد)
مارا: چی داری میگی واسه خودت؟
تهیونگ: تو از اولشم با رابطه ما مخالف بودی...چطور تونستی اینکارو کنی؟هومم؟
مارا: تهیونگ توهم زدی؟درسته مخالف بودم اما هیچوقت اینکارو نمیکنم
تهیونگ: تو از اولشم به ماریا حسادت میکردی...تو همیشه مخالف بودی و با رابطه ما مشکل داشتی...خودم میدونم کار تو بود دختره...(که یهو جیهوپ میاد و هلش میده)
جیهوپ: خب دختره؟
تهیونگ: تو دیگه اینجا چیکار میکنی؟تو ام طرف اون دروغگویی
ماریا: تهیونگ تمومش کن...خواهر من هیچوقت اینکارو نمیکنه
تهیونگ: چرا میکنه...اون سلیطس (میخنده)
خیلی ناراحت شده بودم از حرفاش...تهیونگ همیشه همینجوری بوده...راستش ما از بچگی باهم دوست بودیم...عادت داره همیشه تقصیرا رو میندازه گردن ینفر و کلی دلشو میشکنه
میخواستم گریه کنم که ماریا اومد و بغلم کرد
ماریا: من میدونم کار تو نیست خیلی خب؟
که یهو تهیونگ یه چیزی رو گفت که نابودم کرد
تهیونگ: اون یه سلیطس (خنده)
همینو که گفت جیهوپ یه مشت زد تو دهنش
جیهوپ: یاااا...حرف دهنتو بفهم
تهیونگ: نکنه دوسش داری جیهوپ؟هومم؟
جیهوپ: اره خیلی دوسش دارم
از حرف جیهوپ عین چی تعجب کرده بودم که یهو به تهیونگ زنگ زدن و رفت فوری به ماریا گفتم بره دنبالش که نکنه بلایی چیزی سر کسی بیاره چون واضح بود بهش گفتن کار کیه
داشتم گریه میکردم که جیهوپ اومد و بغلم کرد
جیهوپ: گریه نکن سانشاینم
مارا: تو واقعا منو دوسم داری؟
جیهوپ: اوهوم...خیلی زیاد
مارا: منم دوست دارم
با جیهوپ همو بغل کردیم
(یک ماه بعد)
الان همه از رابطه تهیونگ و ماریا خبر دارن و خوشبختانه خیلیم هیت نخوردن...من و جیهوپم رفتیم تو رابطه...تهیونگ بعد اینکه فهمید کار من نبوده اومد و کلی ازم معذرت خواهی کرد و باهم آشتی کردیم
پایان🎀
۱.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.