White Rose 🤍 ¹⁷
ات ویو]
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم
ات: اااهه کاشکی یه تکنولوژی بود طرف پشت خط میفهمید ما خوابیممم
(راوی: خب عزیزم گوشیتو بزن رو سایلنت)
با خمیازه جواب دادم: بلههههه
جونگکوک: سلام ات
با شنیدن صدای جونگکوک یهو پریدم رو تخت نشستم...
ات: عام سلام کاری داشتین زنگ زدین ؟
جونگکوک: راستش آچا خیلی بهونتو میگیره میخوام بیارمش تو رو ببینه و اینکه ...{مکث}... خودمم باید در مورد یه موضوع مهمی باهات حرف بزنم
ات: آره آره دل منم برای آچا تنگ شده من لوکیشن خونهی داهیون رو براتون میفرستم
جونگکوک: باشه ممنون پس ما تا ۲۰ دقیقه دیگه اونجاییم
ات: منتظرتونم
گوشی رو قطع کردم و از تخت پریدم پایین و دویدم تو پذیرایی که دیدم داهیون داره با گوشیش ور میره
داهیون: به به چه عجب خانوم خرس قطبی از خواب نازتون بیدار شدید
ات: داهیون حرف نزن جون مادرت پاشو این طویله رو تمیز کنیم الان جونگکوک و آچا میان اینجا
داهیون سرشو از تو گوشیش آورد بیرون و نگام کرد: اینجا ؟؟؟
سرمو به نشونهی مثبت تکون دادم: آره گفت میخواد باهام حرف بزنه و آچا دلش برام تنگ شده
داهیون بلند شد: باشه باشه من اینجا رو جمع میکنم تو فقط برو صورتتو بشور کل ریملت ریخته زیر چشمت
دویدم تو دستشویی که یادم افتاد لوکیشنو براش نفرستادم
یه سر به نشونهی تاسف از تو آینه واسه خودم تکون دادم و از دستشویی زدم بیرون و لوکیشن رو براش فرستادم و دوباره رفتم تو دستشویی
یعنی در مورد چی میخواد باهام حرف بزنه ...؟
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم
ات: اااهه کاشکی یه تکنولوژی بود طرف پشت خط میفهمید ما خوابیممم
(راوی: خب عزیزم گوشیتو بزن رو سایلنت)
با خمیازه جواب دادم: بلههههه
جونگکوک: سلام ات
با شنیدن صدای جونگکوک یهو پریدم رو تخت نشستم...
ات: عام سلام کاری داشتین زنگ زدین ؟
جونگکوک: راستش آچا خیلی بهونتو میگیره میخوام بیارمش تو رو ببینه و اینکه ...{مکث}... خودمم باید در مورد یه موضوع مهمی باهات حرف بزنم
ات: آره آره دل منم برای آچا تنگ شده من لوکیشن خونهی داهیون رو براتون میفرستم
جونگکوک: باشه ممنون پس ما تا ۲۰ دقیقه دیگه اونجاییم
ات: منتظرتونم
گوشی رو قطع کردم و از تخت پریدم پایین و دویدم تو پذیرایی که دیدم داهیون داره با گوشیش ور میره
داهیون: به به چه عجب خانوم خرس قطبی از خواب نازتون بیدار شدید
ات: داهیون حرف نزن جون مادرت پاشو این طویله رو تمیز کنیم الان جونگکوک و آچا میان اینجا
داهیون سرشو از تو گوشیش آورد بیرون و نگام کرد: اینجا ؟؟؟
سرمو به نشونهی مثبت تکون دادم: آره گفت میخواد باهام حرف بزنه و آچا دلش برام تنگ شده
داهیون بلند شد: باشه باشه من اینجا رو جمع میکنم تو فقط برو صورتتو بشور کل ریملت ریخته زیر چشمت
دویدم تو دستشویی که یادم افتاد لوکیشنو براش نفرستادم
یه سر به نشونهی تاسف از تو آینه واسه خودم تکون دادم و از دستشویی زدم بیرون و لوکیشن رو براش فرستادم و دوباره رفتم تو دستشویی
یعنی در مورد چی میخواد باهام حرف بزنه ...؟
۲۵.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.