فیک آقای خشن قسمت ۵۷
بعداز صبحانه همگی رفتن بیرون تهیونگ و کوکی رفتن مزرعه و گندم شخم میزدن و گوجه خیار خراب رو مینداختن دور و ماریسا وجون کوک آنوشا کوچولو رو بردن واکسن بزنه ماریسا نگه داشت و دکتر آمپول زدش جون کوک هم داشت حواس آنوشا رو پرت میکرد سریع یخ گذاشت روی پایش و بردنش
خونه توی راه آنوشا میچسبید به ماریسا و بهانه میگیرفتش تا رسیدن خونه جون کوک دستهاشو شست و اومد آنوشا رو بغلش کرد
ماریسا اومد ران پاشو بوس کنه دستش خورد روی واکسن آنوشا زد زیره گریه جون کوک هم گریه اش گرفت یهو داد زد دختره ای احمق حواست کجاست آنوشا خندید
ماریسا خیلی بهش برخورد رفت اتاقش
داشت گریه میکرد و تندتند لوازم اش جمع کرد جون کوک آنوشا کوچولو رو خوابوند اومد دید ماریسا دم در عه با ساک اش داره اسنپ میگیره جون کوک گفت متاسفم ببخشید نمیخواستم اینجوری بشه بیا بغلم
ماریسا گفت عه هر بار نمیشه که بخشید
منم آدمم غرور دارم
خونه توی راه آنوشا میچسبید به ماریسا و بهانه میگیرفتش تا رسیدن خونه جون کوک دستهاشو شست و اومد آنوشا رو بغلش کرد
ماریسا اومد ران پاشو بوس کنه دستش خورد روی واکسن آنوشا زد زیره گریه جون کوک هم گریه اش گرفت یهو داد زد دختره ای احمق حواست کجاست آنوشا خندید
ماریسا خیلی بهش برخورد رفت اتاقش
داشت گریه میکرد و تندتند لوازم اش جمع کرد جون کوک آنوشا کوچولو رو خوابوند اومد دید ماریسا دم در عه با ساک اش داره اسنپ میگیره جون کوک گفت متاسفم ببخشید نمیخواستم اینجوری بشه بیا بغلم
ماریسا گفت عه هر بار نمیشه که بخشید
منم آدمم غرور دارم
۲.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.