ma baby girl part 9
صبح
جیمین ویو
خب بنظرم بهتره برای اینکه خستگی مون در شهر یه مسافرت کوتاه بریم
لونا رو تموم دادم و گفتم
:لونا نظرت چیه بریم سفر
_خب اگه اجازه بدی دوستمم بیارم میام
:نمیدونم باید فکنم
حالا دوستان چیه
_نزاکو رو میگم دیگههه
:اهاننن
خب باشه چون نزاکو رو میشناسم میتونه باهاشون بیاد ولی منم باید دوستمو بیارم
_همممم باشه
اسمش چیه
:یونگی
ولی شوگا هم بهش میگن
_اووو
خب بنظرم کجا بریم
:امممم جزیره ججو خوبه
_ارهههه
خب فردا بریم؟
_باشه
:خب به نزاکو رنگ بزن بهش خبر بده
منم به یونگی خبر میدم
_باشه
حوصله زر زدن هاشون رو ندارم
:من به یونگی گفتم
_منم به نزاکو
خب بهتره امروز خوب بخوابیم و بعدش وسایلمون رو جمع کنیم
خب رفتن خوابیدن منم میرم بخوابم باییی فردا پارت بعد
جیمین ویو
خب بنظرم بهتره برای اینکه خستگی مون در شهر یه مسافرت کوتاه بریم
لونا رو تموم دادم و گفتم
:لونا نظرت چیه بریم سفر
_خب اگه اجازه بدی دوستمم بیارم میام
:نمیدونم باید فکنم
حالا دوستان چیه
_نزاکو رو میگم دیگههه
:اهاننن
خب باشه چون نزاکو رو میشناسم میتونه باهاشون بیاد ولی منم باید دوستمو بیارم
_همممم باشه
اسمش چیه
:یونگی
ولی شوگا هم بهش میگن
_اووو
خب بنظرم کجا بریم
:امممم جزیره ججو خوبه
_ارهههه
خب فردا بریم؟
_باشه
:خب به نزاکو رنگ بزن بهش خبر بده
منم به یونگی خبر میدم
_باشه
حوصله زر زدن هاشون رو ندارم
:من به یونگی گفتم
_منم به نزاکو
خب بهتره امروز خوب بخوابیم و بعدش وسایلمون رو جمع کنیم
خب رفتن خوابیدن منم میرم بخوابم باییی فردا پارت بعد
۶.۰k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.