فـاطمـه ام البنیـن کیست؟؟
✔️نامش فاطمه بود.
از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگآوری، هم پای پسران قبیله بود.
اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!
👈نه اینکه تنها او اینچنین باشد،
تمام قبیلهاش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛
اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگآوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود.
✔️ کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش میگذاشتند،
همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمیشد.
وقتی از او میپرسیدند که چرا ازدواج نمیکنی،
می گفت: «مردی نمیبینم، اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم!»
✔️ معاویه از خواستگاران پر و پا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز میگشت.
✔️تا اینکه یک شب خوابی دید.
صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستادهی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد،
فاطمه لبخند معنا داری زد؛
فهمید که رویایش صادقه بوده است.
✔️از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت:
«خدا را سپاس!
من به «مرد» راضی بودم
ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»
و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد
و شد همسر علی بن ابیطالب (علیه السلام )، جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
✔️بارزترین ویژگی اش، ادب بود.
✔️ به جا و به موقع حرف می زد.
✔️حد خودش را میدانست
✔️و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت.
✔️روزی که پا در خانهی امیرالمومنین(علیه السلام) گذاشت،
اولین جملهاش به فرزندان ایشان این بود:
نیامده ام جای مادرتان را بگیرم،
من کجا و فرزندان زهرا(سلام الله علیها) کجا؟
من آمدهام تا کنیزتان باشم.
✔️ و به حق نشان داد که راست میگفت؛
همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند.
فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت
و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد
و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛
کاری که آن را افتخاری برای خود میدانست.
✔️از امام(عليهالسلام) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچهها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند.
✔️وقتی عباس(علیه السلام)، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد،
بچه های زهرا(سلام الله علیها) را جمع کرد،آنها رانزدیک به هم نشاندو نوزادیک روزه اش رادر آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دورسر فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان امالبنین،بلاگردان فرزندان فاطمه(سلام الله علیها)اند.
✳ادامه درکامنت
از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگآوری، هم پای پسران قبیله بود.
اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود!
👈نه اینکه تنها او اینچنین باشد،
تمام قبیلهاش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛
اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگآوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود.
✔️ کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش میگذاشتند،
همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمیشد.
وقتی از او میپرسیدند که چرا ازدواج نمیکنی،
می گفت: «مردی نمیبینم، اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم!»
✔️ معاویه از خواستگاران پر و پا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز میگشت.
✔️تا اینکه یک شب خوابی دید.
صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستادهی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد،
فاطمه لبخند معنا داری زد؛
فهمید که رویایش صادقه بوده است.
✔️از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت:
«خدا را سپاس!
من به «مرد» راضی بودم
ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.»
و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد
و شد همسر علی بن ابیطالب (علیه السلام )، جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
✔️بارزترین ویژگی اش، ادب بود.
✔️ به جا و به موقع حرف می زد.
✔️حد خودش را میدانست
✔️و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت.
✔️روزی که پا در خانهی امیرالمومنین(علیه السلام) گذاشت،
اولین جملهاش به فرزندان ایشان این بود:
نیامده ام جای مادرتان را بگیرم،
من کجا و فرزندان زهرا(سلام الله علیها) کجا؟
من آمدهام تا کنیزتان باشم.
✔️ و به حق نشان داد که راست میگفت؛
همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند.
فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت
و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد
و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛
کاری که آن را افتخاری برای خود میدانست.
✔️از امام(عليهالسلام) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچهها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند.
✔️وقتی عباس(علیه السلام)، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد،
بچه های زهرا(سلام الله علیها) را جمع کرد،آنها رانزدیک به هم نشاندو نوزادیک روزه اش رادر آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دورسر فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان امالبنین،بلاگردان فرزندان فاطمه(سلام الله علیها)اند.
✳ادامه درکامنت
۲.۳k
۲۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.