۴۰
کوک: چی؟
پ.ک: گفتم ا/ت کجاست؟
کوک: فرار کرده
پ.ک: چی فرار کرده؟
کوک: اره
پ.ک:کجاست؟
کوک: نمیدونم میگم فرار کرده
پ.ک: خونه مامانت کجاست؟
کوک: نمیدونم خودم هم تو این یک ماه نرفتم اونجا
پ.ک: مامانتو ندیدی؟
کوک: باهاش بیرون قرار گذاشتم همو دیدیم ولی چیزی درباره اینکه اون دختره بهم نگفت
پ.ک: باید باباشو ببینم
کوک: من نمیدونم خونشون کجاست
پ.ک: خودم پیداش میکنم
دیلینگ دیلینگ
پ.ک: گوشیه تو؟
کوک: اره الو سوکو
سوکو: سلام چطوری خیلی وقت بود زنگ نزده بودی
کوک: این یک ماه کامل مشغول بودم
سوکو: باید همو ببینیم
کوک: کجا؟
سوکو: بیا خونمون
کوک: جیهو چی؟
سوکو: نیستش بیا
کوک: باش الان میام
نیم ساعت بعد
رفتم پیش سوکو
تق تق تق
سوکو: سلام خوش اومدی
کوک: سلام
سوکو: دلم برات تنگ شده بود
کوک: اِ لوس بازی در نیار
سوکو: حالا اگه ا/ت بود
کوک:
سوکو: چرا اینجوری نگاه میکنی ببخشید نه واقعا میدونی اخرین بار که همو دیدم کی بود
کوک: اره اون شب جیهو کجاست
سوکو: به من گفت میره ارایشگاه ولی در اصل که من میدونم میره پیش پسرا
کوک: جیهو اینکاره نیست
سوکو: تو از کجا میدونی منم دارم باهاش زندگی میکنم
کوک: چرا ازش جدا نمیشی؟
سوکو: بخاطر همین گفتم بیای دوماه ما باهم ازدواج کردیم یک ماه او اینکارو میکنه ولی من چون دوسش داشتم نمیتونستم باورش کنم و ترکش کنم ولی دیگه ازش متنفرم میخوام هرچه زودتر ازش جدا شم
کوک: منم ا/ت رو دوست داشتم هنوزم دارم ولی خب چیکار میتونم کنم
سوکو: خب چرا میگی ا/ت که اهل اینکارا نیست
کوک: یادت رفته یک ماه پیش همون اخر شبی که همو دیدیم
سوکو: چی؟ اره یادمه نکنه باهاش کات کردی
کوک اره
سوکو: وایی چرا یعنی تو نفهمیدی ا/ت اینکارو بخاطر جیهو کرد و اینکه من خودم اون شب جیهو رو دیدم اصلا ا/ت نبود
کوک: چی؟ دروغه؟
سوکو: نه دارم راست میگم
کوک: یعنی تو میگی ا/ت به دروغ گفته که اون شب خودش بوده
سوکو: اره
کوک: من دیوونم وایی چرا باور نکردم
سوکو: واقعا دیوونه ای برو باهاش حرف بزن
کوک: کارهایی که باهاش کردم فک نکنم منو ببخشه بزار بهش زنگ بزنم
[مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد]
سوکو: بلاکت کرده
کوک: نه یادم نبود گوشیش پیش خودم هست خب من میرم
رفتم خونه بابای ا/ت
تق تق
پ: کیه؟
کوک: سلام اقای کیم مامانم خونست؟
پ: اره
رفتم داخل
م.ک: اومدی پسرم
کوک: مامان
م.ک: خوش اومدی بیا امروز اینجا کامل بمون
کوک: باشه
خب حالا چطور ازشون بپرسم ا/ت کجاست
م.ک: شام خوردی؟
کوک: نه
م.ک: خب بیا بخور قبلش برو صداش بزن بگو بیاد غذا بخوره
کوک: کیو؟
م.ک: ا/ت رو
کوک: ا/ت؟
م.ک: اره تو اتاقشه
رفتم پش در اتاق ا/ت
تق تق تق
ا/ت: لونا جون من شام نمیخوام
یه نفس عمیقی کشیدم دوباره در زدم
ا/ت: اومدم
اومد درو باز کرد
کوک: ا/ت
#فیک
#سناریو
پ.ک: گفتم ا/ت کجاست؟
کوک: فرار کرده
پ.ک: چی فرار کرده؟
کوک: اره
پ.ک:کجاست؟
کوک: نمیدونم میگم فرار کرده
پ.ک: خونه مامانت کجاست؟
کوک: نمیدونم خودم هم تو این یک ماه نرفتم اونجا
پ.ک: مامانتو ندیدی؟
کوک: باهاش بیرون قرار گذاشتم همو دیدیم ولی چیزی درباره اینکه اون دختره بهم نگفت
پ.ک: باید باباشو ببینم
کوک: من نمیدونم خونشون کجاست
پ.ک: خودم پیداش میکنم
دیلینگ دیلینگ
پ.ک: گوشیه تو؟
کوک: اره الو سوکو
سوکو: سلام چطوری خیلی وقت بود زنگ نزده بودی
کوک: این یک ماه کامل مشغول بودم
سوکو: باید همو ببینیم
کوک: کجا؟
سوکو: بیا خونمون
کوک: جیهو چی؟
سوکو: نیستش بیا
کوک: باش الان میام
نیم ساعت بعد
رفتم پیش سوکو
تق تق تق
سوکو: سلام خوش اومدی
کوک: سلام
سوکو: دلم برات تنگ شده بود
کوک: اِ لوس بازی در نیار
سوکو: حالا اگه ا/ت بود
کوک:
سوکو: چرا اینجوری نگاه میکنی ببخشید نه واقعا میدونی اخرین بار که همو دیدم کی بود
کوک: اره اون شب جیهو کجاست
سوکو: به من گفت میره ارایشگاه ولی در اصل که من میدونم میره پیش پسرا
کوک: جیهو اینکاره نیست
سوکو: تو از کجا میدونی منم دارم باهاش زندگی میکنم
کوک: چرا ازش جدا نمیشی؟
سوکو: بخاطر همین گفتم بیای دوماه ما باهم ازدواج کردیم یک ماه او اینکارو میکنه ولی من چون دوسش داشتم نمیتونستم باورش کنم و ترکش کنم ولی دیگه ازش متنفرم میخوام هرچه زودتر ازش جدا شم
کوک: منم ا/ت رو دوست داشتم هنوزم دارم ولی خب چیکار میتونم کنم
سوکو: خب چرا میگی ا/ت که اهل اینکارا نیست
کوک: یادت رفته یک ماه پیش همون اخر شبی که همو دیدیم
سوکو: چی؟ اره یادمه نکنه باهاش کات کردی
کوک اره
سوکو: وایی چرا یعنی تو نفهمیدی ا/ت اینکارو بخاطر جیهو کرد و اینکه من خودم اون شب جیهو رو دیدم اصلا ا/ت نبود
کوک: چی؟ دروغه؟
سوکو: نه دارم راست میگم
کوک: یعنی تو میگی ا/ت به دروغ گفته که اون شب خودش بوده
سوکو: اره
کوک: من دیوونم وایی چرا باور نکردم
سوکو: واقعا دیوونه ای برو باهاش حرف بزن
کوک: کارهایی که باهاش کردم فک نکنم منو ببخشه بزار بهش زنگ بزنم
[مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد]
سوکو: بلاکت کرده
کوک: نه یادم نبود گوشیش پیش خودم هست خب من میرم
رفتم خونه بابای ا/ت
تق تق
پ: کیه؟
کوک: سلام اقای کیم مامانم خونست؟
پ: اره
رفتم داخل
م.ک: اومدی پسرم
کوک: مامان
م.ک: خوش اومدی بیا امروز اینجا کامل بمون
کوک: باشه
خب حالا چطور ازشون بپرسم ا/ت کجاست
م.ک: شام خوردی؟
کوک: نه
م.ک: خب بیا بخور قبلش برو صداش بزن بگو بیاد غذا بخوره
کوک: کیو؟
م.ک: ا/ت رو
کوک: ا/ت؟
م.ک: اره تو اتاقشه
رفتم پش در اتاق ا/ت
تق تق تق
ا/ت: لونا جون من شام نمیخوام
یه نفس عمیقی کشیدم دوباره در زدم
ا/ت: اومدم
اومد درو باز کرد
کوک: ا/ت
#فیک
#سناریو
۱۲.۸k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.