تک پارتی جونگ کوک

چند شبی بود که کوک مست میومد خونه قبلا اینطوری نبود، داشتم باخودم حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد دیدم کوکه جواب دادم
یورا. الو
کوک. الو کجایی
یورا. خونه
کوک. چیزه یورا من امشب دیر میام خونه تو بخواب
یورا. ام باشه ولی کی میای؟
کوک. شاید فردا
یورا. باشه خدافظ
کوک. خدافظ
تماسو قطع کردم یه نگاهی به ساعت انداختم دیدم ساعت 2شبه برای همین رفتم
تو اتاقم لباسامو عوض کردمو خوابیدم
°°°°°°°°°
صبح باصدای گوشیم از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم رفتم پایین دیدم کوک هنوز نیومده برای همین رفتم اشپزخونه تا صبحونه درست کنم بعد از چند دقیقه اماده شد میزو چیدم نشستم و مشغول خوردن شدم
کوک ویو
دیشب حسابی کارکردم تازه کارم تموم شد واسه ی همین وسایلامو جمع کردم سوار ماشینم شدم و حرکت کردم
یورا ویو
صبحانمو تموم کردم ظرفارو جمع کردم نشستم رو مبل داشتم تلویزیون میدیدم که صدای در اومد رفتم درو باز کردم دیدم کوکه رفتم بغلش و گفتم: خوش اومدی عشقم
کوک. ممنونم
یورا. گرسنه ای؟
کوک. نه، ولی خیلی خستم
یورا. منم بازم خوابم میاد
کوک. بریم تو اتاق؟
یورا. اره
رفتیم تو اتاق روتخت دراز کشیدیم
یورا. کوک
کوک. جونم
یورا. ام هیچی بگیر بخواب
کوک. باشه
یورا. خیلی دوست دارم
کوک. منم دوست دارم
پایان بچه میخوام فیک بنویسم بگین درمورد کی باشه؟