پارت²
رفیتم دم در که با داد و بیداد و جیغ یونا آیو مواجه شدم
دان بی:آیی گوشمممم
یونا و آیو:بلاخره به موقع حاضر شدئییی (ذوقو خنده)
دان بی:(خنده)دیوونه ها
یونا: خیله خب سوار شو ک دیر نرسیم
ویو دانبی
راه افتادیم سمت جنگل تاحالا هیچ کدوم ب این جنگل
نرفته بودیم برای همین هیجان داشتیم ساعت ۷ بود
برای همین از یونا که داشت رانندگی میکرد پرسیدم
دان بی:یونا
یونا:بله
دان بی:کی میرسیم
ایو:راست میگه
یونا:تا نیم ساعت یه ساعت دیگه
دان بی و آیو:اوکی
ویو دان بی
یه ساعت گذشته کمکم داریم میرسیم هوا تاریک بود
که یه دفعه نورانی شد بعد دوباره خاموش شد که یه دفعه
چراغ ماشین خاموش روشن میشد
دان بی:چه اتفاقی داره میوفته
یونا:نمیدونم
آیو: یعنی چی نمیدونیییی
که یه دفعه...........
خمارییی
اگه خوشتون اومد لایک کنید و کامنت بزارید خوشحال میشمم
دان بی:آیی گوشمممم
یونا و آیو:بلاخره به موقع حاضر شدئییی (ذوقو خنده)
دان بی:(خنده)دیوونه ها
یونا: خیله خب سوار شو ک دیر نرسیم
ویو دانبی
راه افتادیم سمت جنگل تاحالا هیچ کدوم ب این جنگل
نرفته بودیم برای همین هیجان داشتیم ساعت ۷ بود
برای همین از یونا که داشت رانندگی میکرد پرسیدم
دان بی:یونا
یونا:بله
دان بی:کی میرسیم
ایو:راست میگه
یونا:تا نیم ساعت یه ساعت دیگه
دان بی و آیو:اوکی
ویو دان بی
یه ساعت گذشته کمکم داریم میرسیم هوا تاریک بود
که یه دفعه نورانی شد بعد دوباره خاموش شد که یه دفعه
چراغ ماشین خاموش روشن میشد
دان بی:چه اتفاقی داره میوفته
یونا:نمیدونم
آیو: یعنی چی نمیدونیییی
که یه دفعه...........
خمارییی
اگه خوشتون اومد لایک کنید و کامنت بزارید خوشحال میشمم
۴.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.