لحظه ی عشق پارت ۲
روز بعد :
A"رفتم پیش دیانا چون پانیذ رفته بود
فقط ۳ ماه مونده دوباره چشمات رو باز کنی
رفتم بیرون کمی هوا بخورم که وقتی"A رفتم پیش دیانا ،دیانا روی تخت نبود
A"رفتم پیش ریس بیمارستان که دوربین ها رو چک کنم که دیدم
یک مرد که لباسش سیاه بود سرم رو از دستش درآورد دیانا رو برداشت برد
از نگرانی داشتم سکته میکردم
که یهو تلفنم زنگ خورد
U" ببین پسر خوب این دختر تنها راه زنده موندن منه پس جونش رو به
من میده تا من زنده بمونم
A"چی داری میگی
U"من باید این دختر رو بکنم تا زنده بمونم
A" من نمیزارم
U"کسی نمی تونه جلوم روبگیره
نگران باش چون این کار رو قرار فردا انجام بدم
A"الو الو
آه قطع کرد
ادامه دارد..............
A"رفتم پیش دیانا چون پانیذ رفته بود
فقط ۳ ماه مونده دوباره چشمات رو باز کنی
رفتم بیرون کمی هوا بخورم که وقتی"A رفتم پیش دیانا ،دیانا روی تخت نبود
A"رفتم پیش ریس بیمارستان که دوربین ها رو چک کنم که دیدم
یک مرد که لباسش سیاه بود سرم رو از دستش درآورد دیانا رو برداشت برد
از نگرانی داشتم سکته میکردم
که یهو تلفنم زنگ خورد
U" ببین پسر خوب این دختر تنها راه زنده موندن منه پس جونش رو به
من میده تا من زنده بمونم
A"چی داری میگی
U"من باید این دختر رو بکنم تا زنده بمونم
A" من نمیزارم
U"کسی نمی تونه جلوم روبگیره
نگران باش چون این کار رو قرار فردا انجام بدم
A"الو الو
آه قطع کرد
ادامه دارد..............
۲.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.