در چشمانت غرق شدم
پارت ۳
میتسویا: ا/ت....لطفن چیزی که میخوامو بهم بده...*مست*
ا/ت: و....چیو میخوای؟؟
میتسویا: تو...رو
*سرخ شدم در حد مرگ*
*یه لبخند ریز زدم*
ا/ت: پس بهت میدمش.
*میتسویا لبخند میزنه*
*کلن لباساشو در میاره و بهم کمک میکنه درشون بیارم*
*د.یکشو میماله بهم*
*لیسش میزنم براش*
*ناله*
*اصماتش با تودتون*
*صبح*
*میتسویا*
*چشمامو که باز کردم بقل ا/ت خوابیده بودم*
*از پشت بقلش کرده بودم*
*یکم گازش میگیرم تا بیدار شه*
*عه چشماشو باز کرد*
**بوسش میکنم و بهش صب بخیر میگم*
*ا/ت از درد دلش به خودش میلولههه*
*ناراحت میشم که دردش گرفته*
*میرم برای ا/ت سوپ درست کنم*
میتسویا: ا/ت....لطفن چیزی که میخوامو بهم بده...*مست*
ا/ت: و....چیو میخوای؟؟
میتسویا: تو...رو
*سرخ شدم در حد مرگ*
*یه لبخند ریز زدم*
ا/ت: پس بهت میدمش.
*میتسویا لبخند میزنه*
*کلن لباساشو در میاره و بهم کمک میکنه درشون بیارم*
*د.یکشو میماله بهم*
*لیسش میزنم براش*
*ناله*
*اصماتش با تودتون*
*صبح*
*میتسویا*
*چشمامو که باز کردم بقل ا/ت خوابیده بودم*
*از پشت بقلش کرده بودم*
*یکم گازش میگیرم تا بیدار شه*
*عه چشماشو باز کرد*
**بوسش میکنم و بهش صب بخیر میگم*
*ا/ت از درد دلش به خودش میلولههه*
*ناراحت میشم که دردش گرفته*
*میرم برای ا/ت سوپ درست کنم*
۴۴۴
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.