دیگرصدای من به صدایت نمی رسد یکریزمی دود وبه
دیگرصدای من به صدایت نمی رسد یکریزمی دود وبه پایت نمی رسد. چشم انتظارمعجزه بودم ببینمت. دستان کوچکم به دعایت نمیرسد دستی که روی شانه ی من بادکرده. هرگزبه گیسوان رهایت نمی رسد. حالادراین قفس نفسم راشماره کن. ازلای میله هاکه هوایت نمی رسد دیشب شنیده ام که شدی بنده ی کسی افسوس دست من به خدایت نمی رسد
۳۷۱
۲۳ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.